احضار انجمن در قبرس و آمریکا مدوسا و ایزد شولوتل

تصویر ایزد شولوتل با سری سگ مانند که به مانند آنوبیس در اساطیر مصر راهنمای ارواح مردگان به عالم ارواح است. وی همچنین از آن جهت که با کوکب زهره در شبانگاه برابری می نماید همتای شلیم در اساطیر کنعان و همتای هسپروس در اساطیر یونان می باشد. شولوتول را ایزد غول ها و ایزد رعد و برق و باد نیز دانسته اند.

{در تقویم سنگی، که از آزتکها باقی مانده است، تاریخ این قوم و خلقت جهان نشان داده است. در این تقویم دقیقا نشان داده شده که چهار عصر یا خورشید به ترتیب، در تاریخهای (ببر۴)، (باد ۔۴)، (باران – ۴) و (آب – ۴) از بین رفته است و ما اکنون در پنجمین خورشید یا پنجمین عصر زندگی می کنیم که در روزی به نام 👈(زلزله – ۴) ویران خواهد شد. به باور آزتک ها اجرام بزرگ سماوی نیز مانند زمین در آغاز وجود نداشتند، پس از آنکه آتش، خورشید ناقص، آسمان، زمین، دنیاهای زیرین و زبرین آفریده شدند، نوبت ظهور ستارگان و اجرام بزرگ سماوی رسید. در مورد آفرینش خورشید و ماه روایت شده است که زمین در تاریکی بود و خورشید نمی درخشید. بنابراین خدایان، همه در تئوتی اوآکان جمع شدند و تصمیم گرفتند که خورشید و ماه را خلق کنند. }

تصویر شولوتل xolotl به همراه خورشید در هنگام غروب به تصویر کشیده شده است. او در تصویر با چاقویی در دهانش نشان داده شده است که نمادی از مرگ می باشد.

{همگی بر آن شدند تا دو خدا از بین خودشان قربانی شوند تا آنها به خورشید و ماه مبدل گردند. برای این پیشنهاد دو خدا به نام های تکسیس تکاتل، که مقتدر و ثروتمند بود. و ناناواتسین، که بینوا و فقیر بود، داوطلب قربانی شدند. آن دو خدا، چهار روز روزه گرفتند و در پنجمین روز، همه ایزدان در دو ردیف گرد آمدند و آتش فراوان روشن کردند. آن دو خدا باید خود را درون آن آتش انداخته و می سوزاندند، تا خویشتن را در آتش تطهیر کرده، پاک و منزه بیرون آیند. ابتدا تکسیس تکاتل، ایزد توانگر، قدم در راه نهاد. با آنکه سه بار خویش را به سوی آتش افکند، هر بار باز ایستاد و شهامت نداشت تا به آتش زند، پس ناناواتسین، خدای بینوا چشمانش را بست و خود را درون آتش افکند و شعله ها زبانه کشید. آنگاه ایزد توانگر شرمسار از ترس و زبونی خویش به آتش زد و در دم بسوخت. ایزدان جان باخته قربانی شده بودند، ولی هنوز خورشید پدیدار نشده بود. }

تصویر آشولوتل نوعی سمندر که با ایزد شولوتل مرتبط است.

{آنها با نگرانی از یکدیگر می پرسیدند که خورشید چه موقع و از کجا نمایان خواهد شد؟ بالاخره خورشید و سپس ماه، که چون قرص آفتاب می درخشید، بر پهنه آسمان ظاهر شدند. خدایان از گستاخی ماه به خشم آمدند و با خرگوشی ضربه ای به او نواختند که اثرش هنوز باقی است. خورشید بی حرکت در آسمان ماند و خیال پیش رفتن نداشت خدایان علت را جویا شدند و پاسخی وحشتناک شنیدند. خورشید خواستار قربانی از ایزدان، یعنی از ستارگان بود. سیاره ناهید خشمناک شد و تیر پیکانی به سویش افکند، ولی خورشید آن تیر را گرفت. ابتدا ناهید (کتسالکوآتل) و سپس ستارگان دیگر، از جمله 👈شولوتل (ستارۂ عصر و برادر همزاد ناهید) را کشت. این همان ستاره ای است که گاهی پیش از ستارگان دیگر و گاه بعد از آنها در نور آفتاب ناپدید می شود. اما چون او ایزد 👈غولها و 👈همزادها بود و مردن جادوگر به آسانی صورت نمی پذیرد، ابتدا به ماگی و سپس به ذرت، هیولا و بالاخره به آشولوتل، یعنی همان حیوانی که در بعضی از دریاچه های آمریکای شمالی به سر می برد و گوشتش خوردنی است، مبدل گردید. (آشولوتل نوعی سمندر است.)}

تصویر آشولوتل نوعی سمندر که فقط در مکزیک و دریاچه های مکزیکوسیتی زندگی می نماید بر اساس اساطیر آزتکی این سمندر مرتبط با ایزد شولوتل می باشد. (سمندر با آتش مرتبط است و آتش بعضا با جهنم)

{ در اسطوره ای آمده است که آشولوتل بعدها خدای دوگانگی ها و هیولاهای غیر طبیعی شد و به 👈سرزمین تاریکی گریخت و از آنجا استخوانهای آدم های اولیه را آورد و آدم های کنونی را ساخت. صورتش اسکلت و گوشواره هایش شبیه گوشواره های کتسالکوآتل است. بدن و دست هایش پر از نمادهای سیاره ناهید (کتسالکوآتل) و مظهرش به منزله قدرت شبانه است پس شولوتل خالق نیای بشر امروزی بوده است. شولوتل ایزد حامی روز الین، یعنی هفدهمین روز هر ماه از سال از تکها بوده است. خدای ناناواتسین(خدای بینوا و فقیر) هم یکی از مظاهر شولوتل، یعنی مظهر شبانه کتسالکواتل به شمار می رود، زیرا کتسالکواتل در تمام دگرگونی های خود خورشید بود از آن رو که در هیئت خویش به نام ناناواتسین، خود را در آتش انداخت تا خورشید پدیدار شود،خورشید شبانه نیز به مظاهر او تعلق گرفت و در واقع او در مظهر خویش به منزله شولوتل بود که گریخت تا از قربانی شدن جان سالم به در برد. }

 

تصویر سر سگ مانند ایزد شولوتل ایزد هدایت کننده ارواح

{ایزد سیاره ناهید به نام تلاویسکالپانته کوتلی بود که با چهره انسان زنده و جمجمه دیده می شود و هر دو جنبه سیاره ناهید (ستارۂ صبح و ستاره عصر) را می نمایاند. این سیاره را صبحها کتسالکوآتل و عصرها شولوتل برادر توأم او تجسم می بخشند. درباره خداوند خورشید، یعنی کتسالکوآتل و برابری ستاره سحری و غروب، که باعث پیدایش اسطوره های زیادی شده، در اسطوره ای آمده است که هر دو برادر به دنیای زیرین میکتلان می روند و از خداوند مردگان و دنیای زیرین، یعنی میکتلانتکوتلی، استخوان های انسانهای اولیه را می خواهند، اما کتسالکوآتل چون می داند که این ایزد، خدایی نابکار است، به محض گرفتن استخوانها، پا به فرار می گذارد و خدای مردگان به بلدرچین ها فرمان می دهد که به کتسالکوآتل حمله کنند. کتسالکوآتل لیز می خورد و می افتد. استخوانها خرد میشوند ولی با شتاب آنها را جمع می کند و از دوزخ می گریزد. آنگاه بین دو برادر (کتسالکوآتل و شولوتل) مشاجره ای در می گیرد و در نهایت کتسالکوآتل است که خود را قربانی می کند و با ریخته شدن خون اوست که انسانها جان می گیرند. }

تصویر شولوتول ایزد راهبر ارواح به عالم زیرین در اساطیر آزتک ها

{چون قطعات استخوانها شکسته بوده و یکسان نبودند، آدم ها به اندازه های متفاوت کوتاه و بلند خلق شدند. این اسطوره از مکزیک و آمریکای مرکزی فراتر رفته و نزد سایر اقوام نیز دیده می شود.
یادآور می شود که بدن میکتلانتکوتلی (ایزد مرگ) پوشیده از استخوانهای انسان بوده و نقابی از جمجمه به صورت دارد، موهایش تاب دار و سیاه و چشمانش مانند ستاره است. گلهای کاغذی، پیشانی و پشت گردنش را پوشانده و پرچم سفید کاغذی به شکل حمایل در سینه اوست. میکتلانتکوتلی ایزد مرگ و ایزد حامی دهمین روز از هر ماه آزتکی بود و دستیاران او مردگان، خفاش ها، عنکبوت ها و جغدها می باشند. ایزد خورشید آزتک ها ابتدا خدای خورشید تولتکها بود که به نام توناتیو معرفی شده بود. خورشید از مظاهر این ایزد است که به صورت عقابی اوج می گیرد یا سقوط می کند. تونائیو را معمولا همراه ایزد ماه (تکسیس تکاتل) در تصاویر نشان می دادند. }(کتاب مقدمه ای بر اساطیر و آیین های باستانی جهان غلامرضا معصومی صفحات ۱۷۹ الی۱۸۱)

تصویر سگ شولویتزکوئینتله همان سگی که منسوب به ایزد شولوتول آزتک ها است. به شباهت عجیب این سگ با تصاویر منسوب به آنوبیس در مصر باستان توجه نمایید. آنوبیس هم در مصر ارواح را سوار بر قایق می نماید و به عالم‌ اموات هدایت می نماید.

{شولویتزکوئینتله که نام رسمی سگ بی موی مکزیکی است (این سگ در اسپانیا نیز، با عنوان پِرّو پلون مکزیکانو شناخته می‌شود)، به لحاظ نژاد، از نژاد بومی وابسته به خانواده‌ای از سگهای نواحی مرکزی آمریکا می‌باشد و قدمت آن به دوران قبل از کلمبیایی می‌رسد. این نوع سگ، که یکی از انواع متعدد نژادهای سگِ بومی آمریکا می‌باشد، اغلب با سگ بی موی پرویی اشتباه گرفته شود. امّا نام شولویتزکوئینتله که بر روی این سگ نهاده شده، در واقع به شولوتل اشاره می‌کند، چراکه به لحاظ اسطوره شناختی، یکی از مأموریت‌های این سگ، همین بود که مردگان را در سفر خود به ابدیت همراهی نماید. امّا به رغم چنین جایگاه برجسته‌ای که شولویتزکوئینتله در میان اساطیر دارد، گوشت این سگ، بخش عمده‌ای از رژیم غذایی برخی از مردمان باستانی این منطقه را تشکیل می‌داد. } (ویکیپدیای فارسی به نقل از ویکیپدیای انگلیسی مدخل شولوتل )

تصویر سگ شولویتزکوئینتله همان سگی که منسوب به شولوتول است. به شباهت عجیب این سگ با تصاویر منسوب به آنوبیس در مصر باستان توجه نمایید.

{بدون شک در هیچیک از اساطیر جهان سگ هایی را نمی یابیم که چون آنوبیس، دین جوآن، کربروس، شولوتل، گارم و غیره با مرگ، جهنم و عالم زیرین، قلمرو نامریی که خدایان اهریمنی و 👈 قمری بر آن حاکم اند، در ارتباط نباشد.
….اولین کاربرد اسطوره ای سگ که در سراسر جهان گواهی شده است، وظیفه ی راهنمایی ارواح است، یعنی سگ، بلد انسان در شب مرگ است، پس از اینکه همراه انسان در روز زندگی او بوده است. از آنوبیس تا کروبوس، از تحوت تا هکاته و هرمس و تمامی دیگر هادیان بزرگ ارواح و تمام نشانه های مسیر مرگ در تاریخ فرهنگ غرب، صورت سگ را به وام گرفته اند. هر چند در سراسر جهان و در فرهنگهای مختلف سگهایی وجود دارند که چهره ای متفاوت دارند و تنها این نمادگرایی اولیه را غنی می کنند.
….مکزیکی های باستان سگهایی را، خصوصا برای همراهی و راهنمایی مردگان در عالم دیگر تربیت می کردند. آنها به همراه جسد متوفا، سگی به رنگ شیر _یعنی به رنگ خورشید_ را دفن می کردند، }

تصویر آنوبیس ایزد سگ سر در اساطیر مصر باستان

{ تا مانند شولوتل، ایزد_سگ که خورشید را در مدت سفرش در زیر زمین همراهی کرده بود، متوفا را راهنمایی کند. یا سگها را پایین قبر صاحبش قربانی می کردند، تا سگ صاحب خود را در طول سفر درازش همراهی کند و او را از 👈نه رودخانه عبور دهد تا به چوکو ممیکتلان، یا آسمان نهم، که جایگاه ابدی مردگان بود، برسد. امروزه هنوز در گواتمالا، سرخپوستان لاکاندون، چهار مجسمه از برگ نخل به شکل سگ می سازند و آن را در چهار گوشه ی قبر مردگان قرار می دهند.
سیزدهمین و آخرین صورت فلکی در منطقه البروج مکزیکی، صورت فلکی کلب است، این صورت فلکی به عنوان مرگ، پایان، عالم زیرین(BEYM) و همچنین آغاز و تجدید تعبیر و تفسیر می شود. این دو مفهوم اخیر در شعر نروال دیده می شود.
سیزدهمی باز می گردد… این هنوز اولی است. با توجه به آیینهای سرخپوستان آمریکا و بعضی جزییات آیین خاکسپاری آنها، می توان آیینهای رایج در میان شمنهای سیبری را درک کرد. از جمله، گلدها سگها را با صاحبانشان به خاک می سپارند. به علاوه، وقتی سوارکاری می میرد، }

تصویر سگ شولویتزکوئینتله همان سگی که منسوب به شولوتول است. به شباهت عجیب این سگ با تصاویر منسوب به آنوبیس در مصر باستان توجه نمایید.

{اسب این سوارکار را قربانی می کنند و خون او را روی سگ ها و پرندگان می پاشند، زیرا سگ ها و پرندگان هستند که متوفا را به سوی آسمان یا جهنم راهنمایی می کنند.
… اما سگان که بلد عالم نامریی هستند، فقط به راهنمایی مردگان اکتفا نمی کنند بلکه میانجی این دنیا و دنیای دیگر نیز هستند. آنها از مردگان و از خدایان زیرزمین، راجع به قلمروشان، سوال می کنند و برای زندگان خبر می برند.
…سگ در دوزخ، یا وظیفه دربانی دوزخ را دارد یا دربانان دوزخ به صورت سگ نموده می شوند. این امر، علاوه بر نمونه هایی که تاکنون ذکر شد، نمونه های بی شمار دیگری نیز دارد. در اساطیر یونان 👈هکاته ایزدبانوی تاریکی ها، می توانست به شکل یک 👈مادیان یا یک 👈سگ درآید: این ایزدبانو، چهارراهی را تسخیر می کرد و به دنبال او یک گله سگ دوزخی حرکت می کردند به همین ترتیب شمن های 👈آلتایی، وقتی مسافرتهای اورفئوس وار خود را انجام می دادند، باور داشتند که با سگهای دربان جایگاه اربابان دوزخ برخورد می کنند}

تصویر سگ شولویتزکوئینتله همان سگی که منسوب به شولوتول است. به شباهت عجیب این سگ با تصاویر منسوب به آنوبیس در مصر باستان توجه نمایید.

{دهمین روز تقویم فالگیری آزتکها، روز سگ است، و صاحب آن خدای دوزخ است، محل آن در آسمان دهم است که خدایان شبانه در آن مسکن دارند.
ارتباط سگ با خدایان اهریمنی و قربانی کردن 👈 انسان به روشنی با اسطوره پرویی پیشااینکایی ارتباط دارد و توسط پدرآویلا در کتاب تاریخش که در زمان اولین فتح اسپانیایی ها تحریر شده بود، گزارش شده است. بر طبق این اسطوره، عصر جدید با پیروزی خدای اورمزدی صاحب آب و آتش بر خدای اهریمنی، که صاحب آتش درون زمین است، پیروز می شود. خدای آسمانی دشمن را به دره ی علیا آند کشیده و برای آنکه خدای اهریمنی از گوشت انسانها بخورد، اول به او گوشت سگ می خوراند به این ترتیب قدرت او را گرفته و بر او پیروز می شود. پدر آویلا نتیجه می گیرد که به همین دلیل است که یونکاها، ستایشگران آن خدای ملعون، هنوز هم گوشت سگ می خورند.
سگ که چون هرمس هادی ارواح است، در بعضی مواقع استعداد طبابت نیز دارد؛ }

تصویر سگ مصری که آنوبیس با آن مرتبط است به شباهت این سگ کم مو و سیاه رنگ با سگ شولویتزکوئینتله مکزیکی توجه نمایید.

{در اساطیر یونان سگ جزء مختصات اسکلپیوس، اسکولا پیوس رومی، قهرمان و خدای پزشکی بود و بالاخره آگاهی سگ از عالم دیگر، و همچنین آن سوی دیگر زندگی انسان باعث شده که سگ را قهرمانی تمدن ساز و اغلب صاحب یا فاتح👈 آتش و همچنین به عنوان نیای 👈اساطیری انسان به شمار آورند، که این مفهوم آخر، معنایی جنسی را در بر دارد. اساطیر ترکی- مغولی، حاملگی زنان را از نور میداند و تأکید دارد که نور اغلب پس از دیدار با زن، او را به صورت سگی جوان ترک می کند، که بی ارتباط با سگ شیری رنگ، به مفهوم خورشید آزتکها نیست.
از سوی دیگر، سگها و گرگها، اصل تبار چندین سلسله ترک و مغولی بودند، این باور نیز در همان جهت باور سرخپوستان آمریکا است و بر آن تأکید دارد. بدین قرار است که دنه ها، از آمریکای شمالی، تبار انسان را از ارتباط پنهانی زن و سگی می دانند. سولوتل خدا- سگ طبق سنت آزتک، استخوانی را از جهنم دزدید، تا خدایان از آن نسل جدید بشر را بسازند.} (کتاب فرهنگ نمادها شوالیه جلد سوم تلخیص مدخل سگ)

شولوتل ایزد سگ سر آزتکی همان موجودی است که دیشب در قبرستانی متعلق به سرخ پوستان آمریکا که در نزدیکی آن برکه یا دریاچه یا مردابی وجود دارد فراخوانی شد.

 

گاه شماری آزتکی به نقل از ویکیپدیای فارسی

می توانستم از کتب خویش در مورد گاهشماری آزتکی برای شما مطلب بنویسم. اما به نظرم مطلب ویکیپدیا در این باره مطلب خوبی است و ارزش خواندن دارد. در این نوشته به قربانی کردن انسان ها توسط آزتک ها نیز اشاره شده است و نوشته شده گاه تعداد قربانی های انسانی به چهل هزار نفر می رسیده است : 👇

لینک صفحه

تصویر قربانی کردن آیینی یک انسان توسط آزتک ها که در آن قلب قربانی را بیرون می آورند و به ایزدان مورد پرستش خود تقدیم می کنند.

نکته۱ : این عمل در آوردن قلب در هنگام👈روز ظاهرا بیشتر برای ایزد خورشید توسط آزتک ها انجام میشده است.

نکته۲: گاه قربانی کردن انسان ها برای رفع خورشید گرفتگی ها انجام می شده تا عامل خورشید گرفتگی که در نظر آنان یک ایزد اهریمنی بوده خورشید را رها نماید.

نکته۳: همه قربانی ها در تمدن آزتک ها به اجبار قربانی نمیشدند. گاه قربانی برای تقرب در نزد ایزدان، خود، قربانی شدن را انتخاب می کرده تا به پنداشت خویش در عالم دیگر توسط ایزدان اجر و قرب بیابد.

پ ن: ریشه این انتخاب آگاهانه برای قربانی شدن به اسطوره های آزتکی باز می گردد. چنانچه ملاحظه نمودید که خود ایزدان برای خورشید و ماه به انتخاب خویش در آتش وارد شدند و با قربانی شدن آنها خلقت خورشید و ماه انجام شد.

منبع:eitaa.com/soltannasir

این مطلب را نیز بخوانید

حکایت سلمان فارسی در دشت ارژن به روایت شیخ علاالدوله سمنانی

 {حکایت سلمان فارسی در دشت ارژن به روایت شیخ علاالدوله سمنانی  } { اما سخن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *