بانکداری اسلامی؟؟

رجبعلی هوایی معروف به رجب علی صراف از تجار بنام شیراز بود، مغازه اش در نبش ورودی بازار وکیل و کارش حواله دادن پول و صرافی بود و البته پول با دو درصد سود به افراد نیازمند هم وام میداد.
عوام او را نزول‌خوار میگفتند. بالاخره رجبعلی عزم زیارت خانه خدا کرد و برای حساب اموال به علما مراجعه کرد .به او میگویند: پول شما از راه صحیح بدست نیآمده ، حرام و قابل محاسبه، کسر خمس و زکات نیست!
در حقیقت جوابش کردند و گفتند: حق نداری مکه بروی!
رجبعلی که از مکه رفتن منع شده بود بجای سفر حج با هزینه شخصی درمانگاهی در فلکه مصدق شیراز بنا کرد‌ که تمام موارد پزشکی، درمانی و دارویی در آن رایگان بود . وی این بیمارستان خیریه را بنا کرد تا هم ثوابی ببرد و هم کفاره گناهان آن ۲ درصد سودش بشود.
در سال ۱۳۵۸ برخی از انقلابیون گفتند: این درمانگاه نجس است و حرام، چون از پول ربا ساخته شده و درمانگاه فوق با آن همه تجهیزات و وسایل تخریب و به توالت عمومی تبدیل گردید.
هم اینک توالت مذکور به پارکینگی متروکه تبدیل شده!
ای کاش رجب علی خان، سر از خاک بر می داشت و ۲۷ تا ۳۸درصد سودی را که نامش نزول هم نمیباشد می دید!!!

این مطلب را نیز بخوانید

نوشته بود؛

نوشته بود؛ حوالی ساعت یک ظهر پیک موتوری برایم محصولی آورده بود. کمی زمان برد …

۹ دیدگاه

  1. سلام یک داستان دروغی به اسم رجب علی صراف در فضای مجازی پخش شده که کاملا ساختگی و تخیلیه و کاملا مشخصه در وهله اول هدفش بدنام کردن علمای اسلام هست نه ربای بانکها … رجبعلی اصلی رجبعلی خیاط نام دارد که اهل اصفهان و از خاصان و مومنان و پاکان بوده و نایب حضرت مهدی بوده … این اسم با کمی تغییر ب صراف تبدیل شده .و هم ایشان را بدنام میکنند هم اذهان عمومی را منحرف … من طرفدار نظام بانکی نیستم اما کاش هر مطلبی رو بدون تحقیق و اطمینان از سند و منبع ان منتشر نکنیم … چون باید در برابر همه انهایی که با خواندن مطالب ما از ان تاثیر میپذیرند و افکار و باورهایشان تغییر میکند پاسخگو باشیم …روز حسابی هم در کار است

    • کاملا صحیح است دوست محترم.تمام مردم شیراز این شخص را میشناسند و اینکه طریقه قرض دادنش ربا بوده یا شراکت در معاملات دیگران که در انجامش سهیم میشده،قضاوتش با خداوند متعال

    • من بچه شهرم(شیرازی اصیل) خانه رجبعلی صراف را در سال ۱۳۵۶ طبق نظر کارشناس داد گستری ، دولت از او خرید و جزءمیراث فرهنگی شد. و در سال ۵۷ بعد از اینکه انقلابیون در محله سعدی خانه چند (به اصطلاح بهایی) را آتش زدند و حانه اشان را غارت کردند ، مغازه او را با بمب دست ساز منفجر کردند
      در ضمن پدر مرحوم پدرم از او وام گرفته بود و چون به جای یکسال ۵ ماهه پس داده بود ، رجبعلی ۱ در صد سود بیشتر نگرفت

  2. میشه منبعش را بگید؟ فکر میکنم درست نیست

    • واقعا چه راحت بعضی الکی حرف میزنن اسم خودسان را هم مومن میزارن ..درمانگاه هوایی فلکه مصدق شیراز همه شیرازیای قدیم میدونستن که مال رجبعلی صرافه..من خودم شیرازیم خونمون روبروی همون درمانگاه بود بعداز انقلاب خرابش کردن…خیالاتی بیسواد

  3. یعنی توی شیراز شاید یکنفر بالای چهل سال سن پیدا نمیکنی که اسم رجبعلی صراف. ودرمانگاه هوایی نشنیده باشه

  4. دوست گرامی سلام
    من نمیدونم شما اهل کجا هستی
    ولی وقتی اطلاعاتت ناقص هست به هیچ عنوان به خودت اجازه نده که در خصوص موضوعی اظهار نظر کنی
    من یه شیراز پژوه هستم و به عنوان شیراز شناس بهتون میگم رجبعلی صراف کاملا واقعیت داره
    خونش هم تو محله سرباغ( در حال حاضر کنار خیابان جدیدالاحداث ۹ دی، تقریبا کنار کوچه هفت پیج) در حال حاضر توسط شهرداری خریداری شده و قرار بود بشه دفتر شهردار شیراز
    درمانگاهش هم فلکه مصدق جنب آرامگاه شیخ ابوذرعه بود که الان توالت عمومی هست و کنارش دارن پارکینگ میسازن

    ضمنا رجبعلی خیاط تهرانی بوده و برای آشنایی با ایشون، میتونید کتاب یادنامه ایشون رو بنام کیمیای محبت که آقای ری شهری نوشتند رو مطالعه کنید.

  5. دوست گرامی سلام
    من نمیدونم شما اهل کجایی که در خصوص شیراز با قاطعیت اظهار نظر میکنید
    ولی ای کاش در خصوص چیزی که ازش اطلاع صحیحی ندارید، اظهار نظر نمی کردید.
    من شیراز پژوه هستم و به عنوان یه شیراز شناس میگم
    رجبعلی هوایی معروف به رجبعلی صراف از تجاز بزرگ شیراز بوده که مغازه اش نبش بازار وکیل(شمالی) بود و با نرخ صدی، دو، کار می کرد.
    درمانگاهش هم فلکه مصدق کنار آرامگاه شیخ ابوذرعه بود که تخریب و جاش دستشویی عمومی ساختن و الان کنارش داره پارکینگ ساخته میشه
    خونه رجبعلی صراف هم تو محله تاریخی سرباغ ( خیابان ۹ دی فعلی، نرسیده به گذر هفت پیچ) هست که شهرداری اون رو خریده بود.( خونه ثبت ملی هست و من ازش بازدید کردم)

    شما از کجا میگید که شایعه بوده، مستندتون چیه؟

    رجبعلی خیاط هم یک تهرانی بود ( نه روحانی و نه اصفهانی) که سرگذشتش تو کتاب کیمیای محبت نوشته آقای ری شهری اومده

    پس لطفا بدون اطلاع، چیری رو نگید که در پیشگاه خداوند باید جوابگو باشیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *