برخورد بد امام جمعه با بدحجابان و داستانی از امام صاق علیه السلام

جناب اقای فلاحتی امام جمعه محترم و نماینده ولی فقیه در گیلان

دغدغه دینی ‌شما و ناراحتی شما از وضع حجاب، قابل ستایش است ولی این جمله شما که “من از همه خانوم‌هایی که اینجا کشف حجاب کرده‌اند بیزار هستم” از جهات مختلف مشکل دارد.

🔻جناب نماینده ولی فقیه، صحبت‌های ولی‌فقیه درباره کشف حجاب‌کننده‌ها را در ماه رمضان نشنیدید که فرمودند: “من می‌دانم. خیلی از اینها (کشف حجاب کننده‌ها) کسانی هستند که اهل دین‌اند، اهل تضرع‌اند، اهل ماه رمضان‌اند، اهل گریه و دعا هستند؛ توجه ندارند که چه کسی پشت این سیاست رفع حجاب و مبارزه با حجاب است…”

🔻این چه نوع برخوردی‌ است؟
گفتار شما کجا و گفتار مقام معظم رهبری کجا؟
از عمل آن‌ها بیزارید چرا از خودشان و وجودشان بیزاری می‌جویید؟ روانشناسان در تربیت فرزند می‌گویند وقتی فرزند کار اشتباهی انجام داد، عملش را نقد کن ولی خودش را تایید کن، وجودش را نقد نکن. از وجودش بیزاری نجو
شما مانند پدر این دختران هستید، چرا اینگونه خطابشان می‌کنید؟ بنظر شما الآن با این لحن و ادبیات، این دختران به حجاب علاقمند می‌شوند؟ یا از شما و هم‌لباس‌های شما و نهایتاً از دین بیزار می‌شوند؟

حداکثر وظیفه شما ترک جلسه و تذکر به مسئول جلسه بابت حجاب بود، اگر هم پشت تریبون رفتید پدرانه با آن‌ها صحبت می‌کردید و از حجاب می‌گفتید، نه اینگونه.

حضرت آقا در دیدار با ائمه‌جمعه:
با همه پدرانه رفتار کنید،همه فرزندان شما هستند. بله، ممکن است شما به آن جوان انقلابی، جوان مجاهد و جهادگر، علاقه‌ی بیشتری داشته باشید ــ حق هم همین است، عیبی ندارد ــ امّا آن کسی هم که این جوری نیست، او هم پسر شما است، او هم فرزند شما است.

گاهی اوقات برخی وقایع را نباید دید،
باید گذر کرد،
آنقدر که کام‌مان را تلخ می‌کنند،
آنقدر که تصویرمان را خراب می‌کنند،
تصویری که به زحمت ساخته‌ایم،
تصویری که برایش از امام جامعه خرج شده

اما چه کنیم،
دیگر با سکوت نمی‌توان رد شد،
تمام جامعه آن را دیده‌اند،
تمام فجازی پر شده از تصویر ایشان …

آن را نماینده جریان ما می‌دانند،
نماینده فکر ما،
نماینده پوشش ما،
نماینده دین ما،
نماینده فعل ما …

شاید الان نتوان به سادگی گذر کرد،
ما هم باید اعلام انزجار کنیم.

بگوییم،
به قول آن محبوب ما،
همان دختر کم‌حجاب هم دختر من است.

بگوییم،
ما هم از این فعل و گفتار شما،
اعلام انزجار می‌کنیم …

بگوییم،
هر چند از فعل آن دختر کم‌حجاب هم
راضی نیستیم،
اما،
از فعل و بیان شما هم راضی نیستیم،
این فکر ما نیست،
این بیان ما نیست،
این برای جامعه ما نیست …

اگر قرار است درست شود …

به قول حاج قاسم عزیز،
ارتباط حزب‌الهی با کسی که دینش ضعیف‌تر است موضوعیت دارد، باید این کار را بکنیم …

یا علی

🔴 توئیت عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در واکنش به اظهارات جنجالی امام جمعه رشت

یکی از یاران امام صادق علیه السلام می‌گوید نزد امام صادق بودیم، سخن از گروهی به میان آمد و من گفتم: قربانت گردم! ما از آنان بیزاری می جوییم؛ چون به چیزهایی که ما معتقدیم، اعتقاد ندارند.
امام صادق(ع) فرمود: «آنها ما را دوست دارند؛ ولی چون عقیده شما را ندارند، از ایشان بیزاری می جویید؟».
گفتم: آری.

فرمود: «ما هم چیزهایی داریم که شما ندارید. پس سزاوار است که از شما بیزاری بجوییم؟!».
گفتم: نه، قربانت گردم!
فرمود: «و خدا هم چیزهایی دارد که ما نداریم. پس به نظر تو، خداوند، ما را دور انداخته است؟!».

گفتم: نه، به خدا. فدایت شوم! چه کنیم؟

فرمود: «آنها را خودی بدانید و از ایشان بیزاری نجویید. برخی از مسلمانان، تنها یک بهره [از ایمان] دارند، برخی دو بهره، برخی سه بهره، برخی چهار بهره، برخی پنج بهره، برخی شش بهره، و برخی هفت بهره. بنا بر این، نباید کسی را که یک بهره دارد، به آنچه در خور دارنده دو بهره است، وا داشت، یا کسی را که دو بهره دارد، به آنچه در خورِ دارنده سه بهره است و….

درادامه امام صادق علیه السلام به یارانش فرمود: برخی از مسلمانان، تنها یک بهره [از ایمان] دارند، برخی دو بهره و….. برخی هفت بهره. بنا بر این، نباید کسی را که یک بهره دارد، به آنچه در خور دارنده دو بهره است، وا داشت،…. یا کسی را که شش بهره دارد، به آنچه در خورِ دارنده هفت بهره است، وا داشت.

برایت مثالی بزنم: مردی [مؤمن]، همسایه ای نصرانی داشت. او را به اسلام دعوت کرد و از محاسن آن برایش گفت، تا آن که مسلمان شد. سحرگاه، نزد او رفت و در زد. تازه مسلمان گفت: کیست؟ مرد مؤمن گفت: منم، فلانی. گفت: چه کار داری؟

گفت: وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و با ما به نماز [جماعت] بیا. او وضو گرفت و لباس پوشید و با او رفت. آن دو، قدری نماز خواندند و سپس نماز صبح را به جا آوردند و ماندند، تا هوا روشن شد. آن که پیش تر نصرانی بود، برخاست تا به منزلش برود. مرد مسلمان گفت: کجا می روی؟ روز، کوتاه است و چیزی تا ظهر نمانده. او هم نشست، تا آن که نماز ظهر را هم خواند. مرد مسلمان گفت: تا نماز عصر هم چیزی نمانده است. و او را نگه داشت تا نماز عصر را هم خواند. سپس برخاست تا به منزلش برود. مرد مسلمان گفت: اکنون، آخرِ روز است و چیزی به پایان آن نمانده. و او را نگه داشت، تا نماز مغرب را هم خواند، و خواست به منزلش برود که آن مرد گفت: تنها یک نماز دیگر، باقی مانده است. مرد تازه مسلمان، ماند تا نماز عشا را نیز خواند و آن گاه، از هم جدا شدند.

سحرگاه روز بعد، باز به سراغ او رفت و درِ خانه اش را کوبید. مرد گفت: کیست؟ گفت: منم، فلانی. گفت: چه کار داری؟ گفت: وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و با ما بیا نماز بخوان. مرد تازه مسلمان گفت: برو برای این دین، شخصی بیکارتر از من بیاب. منِ بیچاره، زن و بچّه دارم».

امام صادق علیه السلام فرمود: «بدین ترتیب، او را وارد همان چیزی (دینی) کرد که از آن، بیرونش آورده بود» یا فرمود: «او را از این [در] وارد کرد و از این یکی، بیرون راند».
منبع: الکافی: ج ۲ ص ۴۳ ح ۲، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۸، ص ۲۶۲.

 

منبع: کانال حسین دارابی و حمید کثیری و کانال شمارش معکوس

این مطلب را نیز بخوانید

پهپاد چینی با شکل شاهین

دیگه به پرنده‌های تو آسمون هم نباید اعتماد کرد! یه شرکت چینی چند وقت پیش …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *