مدرار سایتی برای فهمیدن
ذوالقرنین قرآن کیست ? ۲
{شأن نزول آیات داستان ذوالقرنین ۱}
ادامه…👇
در کتاب تفسیر مجمع البیان در شأن نزول داستان ذوالقرنین (آیات سوره مبارکهٔ کهف) آمده است : 👇
{ در مورد شأن نزول و داستان فرود این آیات آورده اند که : سردمداران شرک و بیداد در راه پیکار با پیامبر، دو تن از مغزهای متفکّر و فریبکار خویش را نزد سران یهود گسیل داشتند تا در مورد پیامبر و رسالت او پژوهش کنند، و با بیان وصف ها و ویژگی های آن حضرت و پیام و کتاب آسمانی اش به آنان، از آنها _که کتاب آسمانی دارند و به مفاهیم و معارف الهی آشنا هستند و از دانش و آثار پیامبران برخوردارند_ در مورد چگونگی رویارویی با پیامبر و دعوت توحیدی او چاره اندیشی کنند.
«نضربن حارث» و «عقبه»، به مدینه رفتند و ضمن دیدار با یهود و رساندن پیام سردمداران مکّه، از آنان یاری و چاره اندیشی خواستند.
آنها گفتند : شما سه چیز از محمد (ص) بپرسید، اگر اینها را پاسخ داد، بدانید که او پیامبر خداست، و اگر پاسخ نداد آگاه باشید که دروغ پرداز است و شما می توانید هر تصمیمی درباره اش دارید بی هیچ دلهره و هراسی پیاده کنید.
آنگاه آن سه پرسش را این گونه طرح کردند : 👇
۱_ از او در مورد سرنوشت جوانان آزادی خواهی بپرسید که از شهر و جامعهٔ خود کناره گرفتند و بیرون رفتند، تا او از سرگذشت شگفت انگیز آنان به شما خبر دهد که آنان چه شدند ?
۲_ از او در مورد سرگذشت و سرنوشت مردی که در حال سیر و سفر شرق و غرب عالم را زیر پا نهاده است بپرسید که او کیست و چه می کند ?
۳_ از او در مورد «روح» بپرسید تا برای شما پاسخ آورد.
و برخی آورده اند که گفتند : اگر دو پرسش اوّل و دوّم را هم پاسخ داد بدانید که پیامبر خداست.
آنان به مکّه باز آمدند و به سردمداران شرک و بیداد گفتند : اینک با خود طرحی آورده ایم که می تواند سیاست ما را با محمد (ص) در مسیر درستی قرار دهد، و کار ما را با او یکسره نماید.
پرسیدند : چگونه ? و از چه راهی ?
آنان برنامهٔ خود را با آنها در میان نهادند، و پس از آن، همگی به حضور پیامبر شتافتند.
پس از رویارویی با آن حضرت، سه پرسش مورد اشاره را طرح کردند و از آن بزرگوار پاسخ آنها را خواستند، امّا پیامبر فرمود : اینک برای سه پرسش پیچیدهٔ شما پاسخی ندارم، فردا پاسخ شما را خواهم داد.
در این مورد آورده اند که پانزده روز از آن جریان گذشت، امّا وحی فرود نیامد و در نتیجه پیامبر پاسخی برای آنان نداشت، چرا که در وعده اش به آنان، «ان شاءاللّه » نگفته بود.
در این مدّت در مکّه طوفانی از شایعه سازی ها و دروغ پراکنی ها و پندارهای درست و نادرست از سوی دشمن و دوست به راه افتاد و قلب پر مهر پیامبر را _ که کانون عشق به خدا و محبت و خیرخواهی به مردم بود _ آزرد؛ و آنگاه بود که فرشتهٔ وحی آمد و سورهٔ کهف را بر آن قلب مصفّا خواند و در آیات آن، هم سرگذشت پر اسرار و شگفت انگیز آن جوانان آزادی خواه و روشنفکر و ستم ستیز را آورد، و هم داستان آن مرد جهانگرد را که معمای تاریخ بود؛ و در پاسخ سومین پرسش آنان نیز آیهٔ دیگری آورد که به دستور پیامبر در سورهٔ دیگری قرار گرفت.
«ابن اسحق» در این مورد می افزاید : پیامبر به فرشتهٔ وحی فرمود : چرا زودتر پاسخ آنان را نیاوردی ?
گفت : و ما تنزّل الّا بامر ربّک…
ما فرشتگان جز به فرمان پروردگار تو فرود نمی آییم… و فرمانروایی بر کران تا کران هستی از آن اوست. }
در شأن نزول داستان ذوالقرنین روایت دیگری نیز در تفسیر قمی آمده است که آن را نیز نقل می نمایم :👇
{ سبب نزول سورهٔ مبارکه «کهف»۶۹۵۸/۱۷). همچنین با سند خود از ابوبصیر روایت کرده است، که گفت: 👇
امام صادق علیه السلام فرمود : سبب نزول سورهٔ «کهف» چنین بوده است: قریش سه نفر را به نام های نضر بن حارث بن کلده، عُقبه بن ابی مُعیط و عاص بن وائل سهمی را به نجران فرستادند تا از دانشمندان یهود و نصارا مطالب و سؤال هایی را بیاموزند و پس از بازگشت، از رسول خدا (ص) سؤال کنند.
پس آنان حرکت کرده و به نجران رفتند و از دانشمندان یهود مطالبی را آموختند، از جملهٔ آن مسائل این بود که گفتند : سه موضع را از او (رسول خدا ص) سؤال کنید، اگر طبق آن چه نزد ما موجود است پاسخ شما را داد، پس او ( در ادعای رسالت خود) راست می گوید و بعد از آن یک مطلب دیگری را هم از او سؤال کنید اگر ادعا کرد که می دانم، دروغ می گوید.
گفتند آن مطالب کدام است ?
جواب دادند : از او سؤال کنید : جوان مردانی که در زمان اول وجود داشتند و بیرون رفتند و ناپدید گشتند و به خواب رفته بودند، چه مدت زمانی را در خواب بودند تا موقعی که بیدار شدند? تعداد آن ها چند نفر بود ? و غیر از خود ایشان، دیگر چه چیزی را همراه داشتند ? و سرگذشت آنان چگونه است ? }
ادامه دارد ….
