ذوالقرنین قرآن کیست ? ۳۸
{احادیث ذوالقرنین ۲۸}
{نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی آسمان شب ۲}
ادامه…👇
نکته ۲: به لقب گاو برای ایزد انلیل که می تواند نشان دهندهٔ ارتباطی بین وی و صورت فلکی عوا (گاوران) باشد توجه نمایید.
نکته ۳: نکته جالب دیگر ماجرا آنجا است که در تصویری که یونانیان از صورت فلکی عوا (گاوران) کشیده اند. در دست چپ وی سلاحی شبیه داس قرار دارد که می توان آن را کلنگ نیز تصور نمود. در دست راست وی نیز گاه 👈نیزه ای قرار دارد. و در دست راست تصویر این صورت فلکی در کتاب صورالکواکب، عصایی قرار دارد. اما ماجرا زمانی جالب می شود که بدانیم در بعضی نگاره های انلیل در دست چپ وی تبری قرار دارد و در دست راست وی نیزه و حلقه قدرت قرار دارد. و کلاه خاص انلیل در این تصاویر بی شباهت به دستار صورت فلکی عوا در کتاب صور الکواکب نیست.
نکته ۴: می دانیم که صورت فلکی عوا (گاوران) با نام چوپان و رمه دار نیز شناخته می شود. و نکته جالب ماجرا اینجا است که انلیل نیز در بعضی الواح چوپان نامیده می شود. به بخشی از ترجمه لوح سرود انلیل که در آن انلیل چوپان نامیده می شود توجه فرمایید : 👇
{…[ای] انلیل، شبانی که به او (با چشم التفات) خیره شده ای، که او را فرا خوانده و او را در سرزمین والا مقام ساخته ای، …،
او که به هر کجا گام می نهد، سرزمینهای بیگانه را به زانو در می آورد،
آیین آبریزان را که در همه جا آرامش می بخشد، قربانیها از غنایم فراوان را، که به خزانه آورده است،
هدایایی را که به حیاطهای با شکوه (معبد) سرازیر کرده است،
انلیل، 👈شبان شایسته، همیشه در حرکت،
از 👈چوپان برجسته همه جانداران (پادشاه)،
پادشاهی خویش را به وجود آورد،
تاج مقدس را بر سرنهاد…،
آسمان، (که) او فرمانروای مطلق آن است،
زمین، (که) او بزرگ روی آن است، …}(تاریخ تمدن بین النهرین یوسف مجیدزاده جلد دوم صفحه ۲۶۹)
نکته ۵: اما دلیل دیگر اینهمانی انلیل با صورت فلکی عوا (گاوران) متن انوما الیش (اسطوره آفرینش بابلی) است. در لوح پنجم این اسطوره می خوانیم که ایزد فرومایه مردوخ به تصور کاهنان قدیم، پس از غلبه بر تیامات هنگامی که شبه صورت فلکی ایزدان را در آسمان قرار داد. منازلی را برای انلیل و انکی قرار داد 👈 { (مردوخ) به موازات آن منازلی را برای انلیل و اآ (انکی) برپا داشت. } می دانیم که در علم نجوم ستاره سماک رامح که پرنورترین ستاره صورت فلکی عوا (گاوران) می باشد به نگهبان شمال معروف است. حال اگر انلیل را صورت فلکی عوا بدانیم که ستاره سماک رامح آن نگهبان شمال است. آنگاه محتملاً انکی باید نگهبان جنوب باشد. نگهبان جنوب کدام ستاره است ?! در متن بندهش از اساطیر ایرانی ستاره سدویس نگهبان جنوب است که اکثر محققین آن را با ستاره سهیل یکی دانسته اند. بنابراین اگر انکی نگهبان جنوب باشد که بسیار محتمل است. می دانیم که ستاره سهیل در گذشته جزئی از صورت فلکی سفینه (کشتی) و امروزه جزئی از صورت فلکی شاه تخته می باشد. و این با بعضی نگاره های انکی شباهت هایی دارد. زیرا ما در یکی از نگاره های انکی می بینیم که وی بر روی سکویی ایستاده و از دو سوی شانه های وی دو رود جاری است که درون رود ماهی هایی نیز قرار دارد. به نظر فقیر این دو رود را می توان با صورت فلکی نهر یکسان دانست که در نزدیکی صورت فلکی سفینه (کشتی) قرار دارد. نکته جالب دیگر ماجرا آنجا است که در زیر پای انکی در این نگاره موجودی کوچک قرار دارد که به صورت فلکی ارنب (خرگوش) شباهت دارد. در واقع آنچه که در نزد یونانیان صورت فلکی سفینه (کشتی) بوده و آنان این صورت فلکی را مرتبط با داستان آرگوناتها می دانسته اند در نزد مردمان میان رودان صورت فلکی کشتی و نهر به گونه سکویی بوده که انکی بر روی وی ایستاده است و نهر از دو شانه وی جاری است.
آب سرشت بودن ستاره سهیل در صورت فلکی سفینه (کشتی) و اینکه این صورت فلکی جزو صور فلکی جنوبی آسمان شب محسوب می شود. دلیلی دیگر بر تطبیق این ستاره و صورت فلکی سفینه با انکی سومری می باشد. زیرا در الواح میان رودان می خوانیم که انکی ایزد آب های زمین است. همچنین می دانیم که ستاره سهیل (نگهبان جنوب) را در مناطق شمالی کشور ایران و به تبعش مناطق شمالی کشور عراق، نمی توان به خوبی رصد کرد و تنها در عرض های جنوبی نزدیک به سواحل خلیج فارس است که این ستاره را می توان به خوبی رصد نمود. بنابراین ستاره سهیل در جغرافیای میان رودان با جنوب این منطقه و خلیج فارس ارتباط معنا دار دارد و نکته جالب ماجرا اینجا است که در الواح میان رودان نیز انکی با سرزمین دیلمون در خلیج فارس ارتباط داشته است. دیلمون را عده ای از محققین با سرزمین بحرین یکی دانسته اند و عده ای دیگر آن را در عمق آب های خلیج فارس می دانند.
تصویر صورت فلکی عوا (گاوران) یا چوپان در اساطیر یونانی که سومریان این صورت فلکی را با انلیل یکی می دانستند. به داس و عصا در دستان عوا توجه نمایید.
{صورت فلکی عوّا گاهی به عنوان خرسبان، که سگ های صورت فلکی سگان شکاری و همچنین خرس های دبّ اکبر و دب اصغر در حوالی قطب شمال را دنبال می کند، معرفی می شود. عوّا به شکل بادبادک یا بستنی قیفی بوده که درخشنده ترین ستارهٔ آن سمّاک رامح، در بخش پایینی قرار دارد.
برای یافتن سمّاک رامح می توان انحنای دستهٔ آبگردان دبّ اکبر را به صورت قوس ادامه داد تا به آن رسید.
سمّاک رامح ستارهٔ آلفا از این صورت فلکی است که نام انگلیسی آن مشتق از لغت arktouros به معنای «نگهبان خرس»، در واقع اشاره ای به خرس بزرگ آسمان است. سمّاک رامح چهارمین ستارهٔ درخشان در کل آسمان و یکی از معدود ستارگان درخشان زرد _ نارنجی است که می توان آن را به راحتی تشخیص داد. نوع طیف آن ||| k2، با قدر منهای ۰/۰۴ و فاصلهٔ ۳۴ سال نوری است. بقیهٔ ستارگان عوّا به نسبت کم فروغند. درخشنده ترین آنها اپسیلون، به عنوان یک مجموعه سه تایی به نام ازار است. } (کتاب صورتهای فلکی مترجم مهندس احمد دالکی صفحه ۱۴۲)
تصویر صورت فلکی عوا (گاوران) به نقل از کتاب صورالکواکب.
به شباهت دستار صورت فلکی عوا با کلاه انلیل در اساطیر سومری و اکدی توجه نمایید.
{عوا_ Arectophylax فر Booter (فر)، صورت شمالی با بعد ۱۴ ساعت و ۳۰ دقیقه شمالی ۳۰ درجه. در نجوم قدیم، عوا منزل سیزدهم ماه است و دارای 👈 54 کوکب می باشد.
عوا در اطلس های نجومی، همچون صورت مردی است که عصایی بر دست گرفته است. موقع عوا بین اکلیل شمالی (فکه) و بنات النعش کبری است ستاره گانی که بر بازو و کتف و عصا و سر عوا قرار دارند عرب ضباع و آنها که بر دست چپ و بازو و اطراف این دست دیده می شوند. 👈اولاد الضباع نام داده است. (خواننده عزیز توجه نماید که با توجه به سامی بودن اعراب و اینکه اسطوره شناسی اعراب از آسمان شب ممکن است در بعضی موارد متأثر از تمدن های سامی میان رودان باشد، این احتمال است که ستاره هایی که اعراب آنان را با نام اولاد الضباع می شناختند بعضی از فرزندان انلیل باشند. ) در خارج از عوا کواکب روشنی است از قدر اول بنام سماک رامح که بین دو ران عوا قرار دارد و او را حارس السماک هم گفته اند چه همواره در آسمان دیده می شود. }
تصویر صورت فلکی عوا (گاوران) بر اساس اساطیر یونانی
{ عوا نزد یونانیان «لیکادن» به معنی گرگ و نزد عبری ها (کلب النباخ) و در زبان لاتین «سگ» و در یکی از فرهنگهای قرن نوزدهم حراث و بقار و به معنی گاو آمده است. (بسائط علم الفلک/ ۱۰۷_۱۰۸)
«عوا که او را حارس الشمال گویند و کواکب او ۲۲ (معادل تعداد حروف ادبیات عبری) در نفس صورت اند و یکی خارج آن و او بر صورت مردی است. عصا بر دست گرفته در میان کواکب فکه و بنات النعش و عرب کواکبی را که بر سر او و منکبین و عصای او باشند ضباع و آنها را که بر دست چپ او و ساعد و ماحول آن باشند اولاد ضباع و ستاره ای را که بر فخذین او باشد سماک رامح خوانند و عرب سماک را بانفراد حارس السماء و حارس الشمال نیز خوانند بواسطهٔ آنکه پیوسته پدیدار باشد و در تحت شعاع مختفی نشود. و کوکبی که بر ساق چپ او باشد رمحح خوانند». (نفائس الفنون ج ۳/۴۴۹) و (رک: سماک، سماک رامح)
عوا از منزل سیزدهم ماه و نشانهٔ آن در کتب نجومی فارسی پنج ستاره است یکی از قدر چهارم و بقیه از قدر سوم و در طرف چپ سنبله به شکل حرف لام که از طرف چپ نوشته شود، قرار گرفته است. }
تصویر دیگری از صورت فلکی عوا (گاوران)
{ستارهٔ پنجم عوا به طرف شمال مایل است و ازین میل زاویه یی پیدا شده که آنرا زاویه العوا گفته اند. عوا در ضروب و امثال عربی نیز راه یافته است. از آنجمله گویند ان العوای کلاب تعوی خلاف الاسد که اشاره به موقع عوا در آسمان و نیز کنایه از ترس و بی شرمی است. و گویند بدان جهت عوا گفته اند که دنباله رو شیر (صورت اسد) است و نیز گفته اند عویت الشیٔ ای عطفته. و عوی البرد، به سبب آنکه با طلوع عوا هوا میل به سردی می کند (شرح بیست باب) عوا را صناج و نقار هم گفته اند. (رک: صناج)
استاد ابوریحان گوید: «چهار ستاره اند از شمال به سوی جنوب رفته و به آخر پیچش دارند چون صورت حرف لام و به زیر و زبر عذرا (سنبله) اند و تازیان گویند سگانند و از پس شیر بانگ همی کنند. (التفهیم /۱۱۰)
لیکن در آثارالباقیه گفته است: «و بدین جهت این ستارگان را عوا گفته اند چنانکه زجاج گفته «عویت الشی اذا عطفته» و زجاج میگوید کسی را جز خود نمیشناسم که این کلمه را چنین تفسیر و معنی کرده باشد و آنانکه در وجه تسمیه عوا گفته اند که به منزله سگانی است که بدنبال شیر میروند و عوعو میکنند.}
تصویری از صورت فلکی عوا (گاوران) چوپان.
به مکان ستاره سماک رامح یا زوبین دار (نگهبان شمال) در تصویر دقت نمایید.
{ راهی غلط رفته اند، زیرا عوا بر سینهٔ عذرا و بال آن واقع است». (ترجمه آثارالباقیه ص ۴۰۸)
قطب الدین شیرازی گوید: کوکب عوا بیست و دو است، چهار در قدر سوم و چهارم و نه در قدر پنجم و (بقیه در اقدار پایین تر) و در خارج صورت عوا کوکبیست که او سماک رامح خوانند (دره التاج ح ۱۳۷/۱) برخی شکل عوا را به صورت عدد 👈هفت تصور کرده گویند هر ضلع آن مانند نیزه ایست و بعضی گویند به شکل الف است در خط کوفی. (عقول عشره/۱۶_۱۷)
فارسی کهن عوا «مشاه» در سغدی «فستشت» و به خوارزمی «فست» به قلم آمده (گاهشماری/۲۰۵ به نقل از آثار الباقیه) و به هندی «هستا» گفته اند (کنزالحسینی /۲۱۱) نام «متراک» نیز فارسی عوا گفته شده است. (رک: متراک)
نام عوا در شعر فارسی با یک باور کهن که سگها در شب های مقمر عوعو می کنند و یا اینکه عوا خود همچون سگی است که به دنبال شیر عوعو می کند آمیخته است.}
(برگرفته از کتاب فرهنگ اصطلاحات نجومی دکتر ابوالفضل مصفّی مدخل عوّا صفحات ۵۳۲ الی ۵۳۴)
تصویر انلیل، که در نظر ساکنان میان رودان رب النوع صورت فلکی عوا یا گاوران و چوپان می بوده است؛ با کلنگی در دست چپ و نیزه و حلقه قدرت در دست راست.
۱: به کلاه خاص وی و شباهتش با دستار تصویر صورت فلکی عوا از کتاب صورالکواکب توجه نمایید.
۲: کلنگ موجود در دست چپ انلیل همان داسی است که یونانیان برای این صورت فلکی متصور بوده اند.
۳: نیزه و حلقه قدرت موجود در دست راست انلیل را می توان با عصای صورت فلکی عوا در بعضی نگاره های اسلامی و یونانی این صورت فلکی یکی دانست.
تصویر صورت فلکی عوا (گاوران) و ستاره معروف آن سماک رامح که به انگلیسی آنرا Arcturus می نامند. سماک رامح نگهبان شمال و زوبین دار نیز نامیده می شود. عده ای از محققین هفتورنگ را در نجوم و اساطیر ایرانی را جزئی از صورت فلکی عوا می دانند و عده ای دیگر هفتورنگ را همان هفت کوکب بنات النعش می دانند.
{هفتورنگ: به معنی «دارای هفت نشان»، بنات النعش یا دب اکبر است که در فارسی به معنای «هفت تخت» است. در ادبیات پهلوی او سپاهبد شمال به شمار می آمده و از اباختران، 👈اورمزد (مشتری) دشمن او بوده است. احتمالاً همان 👈سماک رامح است. به قول زمخشری در مقدمهٔ الادب، این ستاره را در فارسی «هفت برادر» گویند. طبق مینوی خرد این ستاره ۹۹۹۹۹ فروهر مقدسان بر در و گذر دوزخ گمارده شده است برای باز داشتن ۹۹۹۹۹ دیو و دروج و پری و جادوگری که در مخالفت با سپهر و اخترانند و حرکتش پیرامون دوزخ است. کار اساسی اش این است که دوازده خانه بروج را در اختیار دارد و آن دوازده برج هم به یاری هفتورنگ حرکت می کنند و هر اختری چون به البرز (معادل کوه قاف) داخل شود، پشت به هفتورنگ دارد و پناه از هفتورنگ خواهد. }
تصویر صورت فلکی عوا (گاوران) در کنار صورت فلکی بنات النعش، عده ای از محققین بنات النعش را هفتورنگ می دانند. و عده ای دیگر هفت کوکب صورت فلکی عوا را هفتورنگ می دانند.
اگر دقت نمایید بنات النعش از هفت کوکب تشکیل شده است. اما صورت فلکی عوا هنگامی می تواند هفتورنگ باشد که ما شش کوکبی که با رنگ صورتی نشان دار شده اند را در کنار کوکب رنگ سبز که درون این شکل بادبادکی قرار دارد در شمار آوریم.
{ گفته شده است که ستاره هفتورنگ را بیور هزار ستارگان پاسبانی روان افتاده در دوزخ است و در پرتو و بر آن ستارگان، دیوان هر زمان و پیوسته روان را پادافراه کردن نتوانند. همچنین 👈سگ از ناحیه هفتورنگ به زمین آمده است. (به ارتباط خاص صورت فلکی عوا با سگ ها دقت نمایید)
مهره ها نیز نیروی خودشان را از هفتورنگ می گیرند. در هنگام قربانی کردن گوسپند، گرده از آن هفتورنگ است. این ستاره چنان مقدس است که به همراه سه سپاهبد دیگر یعنی ونند، سدویس و تیشتر، جزء ایزدان به شمار می روند. طبق زند بهمن یسن یکی از نشانه های ظهور بهرام ورجاوند این است که هفتورنگ جای بهلد و به سوی خراسان بگردد. }(کتاب فرهنگ اساطیر پهلوی ص ۴۴۶)
نگاره ای بر روی مهر استوانه ای در ۲۳۰۰ قبل از میلاد مربوط به یک کاتب به نام Adda متعلق به تمدن اکدیان
در سمت چپ تصویر سگی را مشاهده می نمایید که صورت فلکی کلب اکبر یا سگ شکارچی است. در جلوی سگ ایزد نینورتا را با کمانی در دست مشاهده می نمایید که رب النوع صورت فلکی شکارچی یا جبار است. در وسط تصویر سکویی را مشاهده می نمایید که احتمالاً صورت فلکی است که امروزه ما آن را با نام شراع یا بادبان vela می شناسیم. بر روی این سکو ما ایزدبانویی را مشاهده می نماییم که به احتمال بسیار زیاد اینانا است که صورت کوکب زهره در نزد سومریان و اکدیان است. در پایین سکو ایزدی را مشاهده می نماییم که تنها بالاتنه وی پیدا است. آنهایی که با رصد آسمان شب مأنوس می باشند می دانند گاه یک صورت فلکی تنها نیمه بالاییش قابل رصد می باشد. و محتملاً این ایزد نیز نیمه پایینش در پایین خط افق قرار دارد. در سمت راست تصویر ما انکی را مشاهده می نماییم. که در پایین پای وی حیوانی قرار دارد. حیوان به احتمال قوی همان صورت فلکی ارنب (خرگوش) در اساطیر یونانی است که از دست شکارچی می گریزد.
هرچند که حیوان مورد نظر به احتمال زیاد در این نگاره خرگوش نیست بلکه بیشتر به چهارپای سم داری شبیه است که نشسته است.
اما نوع نشستن حیوان بسیار به صورت فلکی ارنب (خرگوش) شباهت دارد. و نزدیکی وی در آسمان شب به صورت فلکی شکارچی (نینورتا) و سگ بزرگ باعث می شود که وی را همان صورت فلکی ارنب بدانیم. منتهی شاید بعضی از تمدن ها این صورت فلکی را خرگوش و مردمان میان رودان چهارپایی سم دار می دیده اند.
در پشت انکی وزیر دوچهرهٔ وی اوسمو قرار دارد. محتملاً اوسمو بخشی از صورت فلکی شاه تخته است و انکی صورت فلکی کشتیدم و بخش کوچکی از شاه تخته است که تا صورت فلکی نهر قامت وی کشیده شده است و صورت فلکی نهر در دو سوی شانه انکی قرار دارد.
در قسمت بالا و نهری که از شانه راست انکی جاری است پرنده ای قرار دارد که محتملاً با صورت فلکی سیمرغ و یا قیطس ارتباط دارد.
صویر صورت فلکی جبار (شکارچی) و تطبیق شکلی آن با ایزد نینورتا که ایزد شکارچی در تمدن های میان رودان است و با صورت فلکی جبار (شکارچی) مرتبط است.
پشت سر نینورتا سگی قرار دارد که همان صورت فلکی کلب اکبر یا سگ بزرگ شکارچی در آسمان شب است.
در نگاره یونانی صورت فلکی شکارچی گویی چماقی در دستان شکارچی قرار دارد. اما در نگاره میان رودانی این صورت فلکی، دست و چماق شکارچی کلاه و سر و گردن شکارچی را تشکیل می دهند. و به جای سپری که در دست نگاره یونانی شکارچی قرار دارد. در دست وی کمانی قرار دارد.
ادامه دارد…