ذوالقرنین قرآن کیست ?۷۱
{نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب۳۲}
{انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی ۲۵}
{ارتباط احکام نجومی با اسطوره ۱}
اما شواهدی از آثار اوراتویی اعم از نگاره های باستانی و درفش ها نشان داده شد که در آن ملاحظه نمودید که چگونه ایزدان تمدن اوراتویی رب النوع های خمسه متحیره و شمس و قمر می بودند که در هنگامی که یکی از این کواکب وارد برجی می شد. مردمان ارواتو صورت رب النوع کوکب مربوطه را در تمدن خویش (از نظر فقیر همانگونه که پیشتر گفته ام رب النوع های کواکب با جغرافیا ارتباط دارند. یعنی زئوس و ژوپیتر و آمون و هرمزد لزوما یکی نیستند. و این مسئله را در ادامه بیشتر خواهم شکافت) در برج مورد نظر نقش می نمود. محتملاً در نظر کاهنان باستانی اوراتو این قرار گرفتن یک کوکب در برجی خاص احکام نجومی مهمی داشته است. همچنین کاهنین با برقراری ارتباط با رب النوع کوکب مربوطه از وی مشورت می گرفتند و چه بسا فرامین رب النوع مربوطه را انجام می دادند. همچنین بار دیگر ملاحظه نمودید موجودات اسطوره ای ارتباطی با وجود یوفو ندارند. مبحث یوفولوژی، مبحثی متفاوت از اساطیر ملل است.
ملاحظه نمودید به طور کلی دانش تنجیم با اسطوره و دنیای شرک آمیز پیشینیان آمیختگی عمیق و پیوندی ناگسستنی دارد. بسیاری از احکام نجومی و انتسابات نجومی ریشه در اساطیر ملل دارد. و این مسئله ای است که کاملا قابل اثبات است.
همچنین در احادیثی از معصومین علم احکام نجوم مورد تایید قرار گرفته است. و این نشان می دهد که وضعیت کلی آسمان شب در پیشامد حوادث زمینی تا حدی موثر است. البته این تاثیر جنبه استقلالی ندارد و موثر حقیقی در عالم تنها ذات اقدس باری تعالی می باشد.
از طرفی دیگر در احادیث، آنچه که به عنوان علم احکام نجومی در دست مردمان زمان معصومین بوده است علمی ناقص شمرده شده است. که همواره به تشخیص درست منجم منجر نمی شود. و این برای کسی که علم تنجیم کار نموده باشد اظهر من الشمس است که در بعضی موارد چنان حوادث زندگی فردی در زایچه نجومی اش نشان داده می شود که در نوع خود بینظیر است. و در زایچه ای دیگر شما با هر چرتکه ای حساب می نمایید. ملاحظه می نمایید که بعضی خصوصیاتی که در زایچه فرد وجود دارد. در شخصیت و زندگی فرد دیده نمی شود. بنابراین چالش انطباق احکام نجومی با واقعیت، یک چالش جدی است.
اما آنچه که در حیطهٔ فلسفه دانش تنجیم و جایگاه آن برای ما مهم است این است که اگر بخش زیادی از احکام و انتسابات نجوم با اساطیر ملل مرتبط است. و اساطیر ملل با جغرافیاهای گوناگون، پس آیا ما باید بعضی انتسابات نجومی را در جغرافیاهای گوناگون با توجه به اسطوره ها متفاوت فرض نماییم یا خیر ?!
به نظر فقیر، یک سری احکام نجومی متعلق به کواکب و ثوابت فلکی کلی است که با جغرافیا ارتباطی ندارد. اما یک سری احکام جزئی نیز وجود دارد. که با اسطوره های ملل در حیطه های جغرافیایی مرتبط است. و این با نظریه آینه ای در حیطه یونسفر جو زمین تا محدوده کمربند ون آلن، قابل توجیه است.
اما برای اینکه خواننده گرامی درک درستی از نظریه اخیر فقیر داشته باشد. و همچنین برای نشان دادن شواهد بیشتر بر وجود ارتباط بین اسطوره و علم تنجیم و علوم غریبه چندین مثال می زنیم.
در کتاب نوادر التبادر لتحفه البهادر، صفحهٔ ۷۹ الی ۸۵ ذیل موضوع خواتیم هفت کواکب آمده است : 👇
{خاتم زحل
سنگ شبه از قسمت زحل است، روز شنبه این سنگ را بستاند، چون قمر اندر برج جدی یا اندر برج دلو باشد، اعنی در خانه زحل باشد و به زحل ناظر به سعد. و از آن نگینی سازد و بدان نگین 👈صورت مردی سازد ایستاده، و ماهیی در دست گرفته و برداشته، و سوسماری در زیر قدم او. …. .
خاتم مشتری
سنگ بلور و برنج زرد و ارزیز مشتری راست. هر که روز پنج شنبه سنگ بلور بستاند، و قمر به مشتری ناظر بود از برج قوس یا از برج حوت به نظر سعد در ساعت اول یا دوم باشد، و ازو نگینی سازد، و این 👈صورت را بر وی نقش کند که مردی کرکس نشسته و قضیبی به دست گرفته، و در زیر کرکس این پنج حرف را نقش کند: ب، س، ع، ا، ل. …. .
خاتم مریخ
شادنه ای که آن را حجرالدم خوانند از قسمت مریخ است. هر که آن سنگ را روز سه شنبه بستاند، و قمر با مریخ باشد در خانهٔ او و ناظر به نظر سعد، و بر آن سنگ نقش کند 👈صورت مردی برهنه، و بر دست راست او زنی ایستاده موی به آتش او گنده و مرد دست راست بر گردنش نهاده و از پس همی نگرد و زیر قدمشان این چهار حرف نقش کرده: ع، ح، ح، ح و انگشتری از آهن سازد. … . }