ذوالقرنین قرآن کیست ?۷۷
{نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب۳۸}
{انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی ۳۰}
{ ارتباط احکام نجومی با اسطوره ۷}
{ شحر و شلیم ۲}
نکته ۳: نکتهٔ مهمی که در اسطوره شحر و شلیم خودنمایی می نماید این است که پیشینیان برخلاف آنچه که ما امروزه می اندیشیم زهره سپیده دم را با زهره غروب آفتاب و اوایل شب متفاوت می دانستند. زیرا رب النوع های آن را متفاوت می دانستند. این مسئله در اکثر تمدن های پیشین صادق است. در یونان باستان نام رب النوع کوکب زهره در نخستین ساعات شب هسپروس بوده است. به فقرات زیر توجه فرمایید : 👇
{ HESPEROS_ هسپروس، ژنی (فرشته_ملک) ستاره شب بود، او را پسر، یا برادر اطلس می دانستند. او بود که نخستین بار، برای رصد و نظارهٔ ستارگان، بر فراز کوهستان اطلس رفت.
ولی در آنجا طوفانی او را بهوا برد و از انظار ناپدید کرد، بدون آنکه اثری از وی بجای مانده باشد. کسانی که او را، بعلت صداقت وی، دوست میداشتند، چنین پنداشتند که وی بستاره ای تبدیل یافته و ستاره ای را که با طلوع خود، آرامش و آسایش شبانه را اعلام می داشت، هسپروس نام گذاشتند.
در این روایت، که معرف جنبهٔ انسانی داستان اطلس می باشد، هسپروس را، پدر Hesperis دانسته اند، هسپریس بازدواج اطلس در آمد و هسپریدها (هفت دختر اطلس) از این وصلت بدنیا آمدند.
نویسندگان دورهٔ هلنیستی، هسپروس را با phosphoros (ستارهٔ صبح) که رومیان، Lucifer میخواندند، تطبیق کرده اند.}
(کتاب فرهنگ اساطیر یونان و رُم
صفحات ۴۲۰ و ۴۲۱ پیر گریمال)
اما در مصر هم ستاره صبح (زهره صبح) را به عنوان تیووموتی و ستاره شب (زهره شب) به عنوان اواتی می شناخته اند.
نکته مهم: عده ای از اسطوره شناسان و اخترباستان شناسان اعتقاد بر این دارند قدما زهرهٔ شب و زهرهٔ سپیده دم را دو کوکب جدای از هم می دانسته اند. و به این فهم که کوکبی که در سپیده دم طلوع می نماید همان کوکب شب است نرسیده بوده اند. فقیر دلایل مدعای این افراد را نمی دانم. اما اینکه پیشینیان قائل به تفاوت و تمایز اسطوره های یک کوکب بوده اند دلیل بر عدم شناختشان نسبت به آن کوکب نبوده است. چنانچه در باب رب النوع های قمر در اسطوره های بعضی ملل رب النوع ماه کامل با ماه گرفته و ماه در حال هلال و… متفاوت است.
پس ممکن است در مورد زهره نیز اینچنین باشد و متفاوت دانستن زهره سپیده دم و زهره شب دلیل بر این نبوده باشد که آنان قائل به تمایز این دو حالت کوکب زهره بوده اند.
نکته مهم دیگر : شاید سوال پیش بیاید که اگر در یونان باستان هسپروس و فسفروس دو رب النوع کوکب زهره بودند. پس تکلیف آفریدوت چه می شود? زیرا وی نیز رب النوع زهره است.
اینگونه به خاطر فقیر می آید که آفریدوت رب النوع کوکب زهره پس از طلوع کامل ماه تا نزدیک سپیده دم بوده است. و هسپروس و فسفورس یکی رب النوع کوکب زهره پیش از طلوع ماه و دیگری رب النوع کوکب زهره پیش از طلوع خورشید می باشند.
نکته تنجیمی: بیشتر احکام نجومی کوکب زهره در علم تنجیم شاخه ایرانی و حتی شاخه غربی (فقیر از احکام ودیک بی اطلاع هستم و با توجه به نبود منبع به زبان فارسی در این سبک، شناختی نسبت به این سبک قوی تنجیمی ندارم) احکامی است که با رب النوع هایی چون افریدوت و اینانا و ایشتار مطابقت دارد. یعنی زهره مونث است و با عشق و آب و باروری ارتباط دارد. ما در این احکام شاید بخشی از خصوصیات شخر (سحر) و شلیم و یا هسپوروس و فسفوروس را ملاحظه ننماییم. به نظر فقیر زهره احکامی کلی دارد که همان است که ما در علم تنجیم رسمی می بینیم. اما اگر کسی ساعت تولدش در ساعات نزدیک به صبح و یا غروب آفتاب باشد و آن هنگامی باشد که کوکب زهره در آسمان شب پدیدار شده است. باید به اسطوره های فرعی زهره و احکامش توجه نماید. زیرا وی نشانی از آن اسطوره ها را در خویش دارد. بار دیگر تاکید می نمایم که زیج بندی و یافتن مدارات خمسه متحیره و نتیجتا زایچه نجومی علمی نسبتا متاخر در تاریخ بشر است و در دوران کهن جایگاهی نداشته است. منجمین باستان که پیش بینی های خاص می نمودند رصد آسمان شب در لحظه تولد برایشان اولویت داشته است نه زایچه بندی.
خواننده گرامی توجه نماید که گفته فقیر بدین معنی نیست که زایچه نجومی و تفسیرش غلط است بلکه علمی است که ماهیت کلی آن صحیح است هر چند که چالش های جدی داشته باشد. بلکه سخن فقیر بدان معنا است که خوانندگان دریابند که در دوران کهن که منجمین باستان ظاهرا توانایی هایی نسبتا خارق العاده ای داشته اند که در بعضی احادیث نیز بدان اشاره شده است. آن توانایی ربطی به تنجیم زایچه بینی کنونی نداشته است بلکه با نوع دیگری از تنجیم و اختر گویی ارتباط داشته است. که قطعات آن در دل اسطوره ها پنهان است.
ادامه دارد…