روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارس بخش اول
ستارگان سلطنتی پارس به نظر نام واژه ای برساخته و نو است که امروزه در محیط مجازی در مورد آن بسیار صحبت می شود. در متون پهلوی و سنگ نبشته ها و همچنین متون نجوم ایرانی در دوره اسلامی تا آنجا که بنده مطالعه نموده ام شما این لفظ ستارگان سلطنتی را نمی یابید! چگونگی برساختن این نام واژه، ظاهرا به برداشت اشتباه گروهی از منجمین غربی از متن بندهش باز می گردد. در لینک های زیر می خوانید که منبع نام واژه ستارگان سلطنتی پارسی متن بندهش است. منجمین غربی از این چهار ستاره که در متن بندهش از آنها با عنوان نگهبان شرق و غرب و جنوب و شمال یادشده است با عنوان ستارگان سلطنتی یاد کرده اند و البته در یافتن جایگاهشان در آسمان شب نیز به بیراهه رفته اند. من باب مثال شما ملاحظه می نمایید که تیشتر (شعرای یمانی) را الدبران و ونند (نسر واقع) را قلب الاسد و سدویس (طبق نظر اخیر بنده ستاره آخرالنهر و طبق نظر اکثر محققین سهیل و به نظر هنینگ قلب العقرب) را قلب العقرب و هفتورنگ (بنات النعش یا شاید سماک رامح، شاید هم هر دو) را فم الحوت در نظر گرفته اند : 👇
پ ن: در متن ویکیپدیای انگلیسی می خوانید که منبع اعتقاد به این چهار ستاره سلطنتی متن بندهش از متون پهلوی اوایل دوره اسلامی می باشد. همچنین در بخشی دیگر می خوانید که این اعتقاد در مقاله ای مورد نقد نیز قرار گرفته و آن را نوعی برداشت اشتباه تلقی کرده است و این از نظر ما اظهر من الشمس می باشد که این چهار ستاره سلطنتی ادعایی ربطی به ستارگان متن بندهش ندارد.
اما حال عین متن بندهش را در این باره نقل می نماییم: 👇
{هرمزد در میان آسمان و زمین روشنان را فراز آفرید: (نخست) ستارگان اختری و نیز آن ناختری را؛ سپس، ماه و سپس، خورشید را (در آن) بایستانید. چون او نخست سپهر را آفرید، ستارگان اختری را بر آن گمارد (که) مایه ور این دوازده (اختر) اند که ایشان را نام بره، گاو، دوپیکر، خرچنگ، شیر، خوشه، ترازو، کژدم، نمیسب، بز، دلو، ماهی است، … او برای همه آفرینش آغازین جهان جایگاه ساخت که چون اهریمن رسد، به مقابله دشمن خویش کوشند و آفریدگان را از آن پتیارگان رهایی بخشند، همسان سپاه و گُند که در (میدان) کارزار بخش شوند. (برای) هر اختری از ایشان شش هزار هزار (هزار هزار= میلیون) و چهار صد و هشتاد هزار ستاره خُرد به یاری فراز آفریده شد. (این) آن است که اکنون اختر شمارند، جز آن بی شمار (ستارگانی) که به یاری این (اختران) ایستند.
بر آن اختران (دوازده برج) 👈چهار سپاهبد به چهارسوی گمارده شد. سپاهبدی بر آن سپاهبدان گمارده شد. بس بی شمار ستاره نامبردار، برای همزوری و نیرودهندگی به آن اختران، به سوی سوی و جای جای گمارده شد. چنین گوید که تیشتر سپاهبد شرق، سدویس سپاهبد نیمروز (جنوب) ونند سپاهبد غرب، هفتورنگ سپاهبد شمال، میخگاه که میخ میان آسمانش خواند، سپاهبدان سپاهبد، پارَند و مَزدَه داد، و دیگر از این شمار، سرداران پاسدار نواحی اند. اخترشماران این ستارگان را اکنون ستارگان نابیابانی می خوانند و بزرگ و کوچک و میانه (ایشان) را بزرگی نخستین، بزرگی (دیگر و بزرگی) سدیگر خوانند. }(کتاب ترجمه بندهش مهرداد بهار صص ۴۳ و ۴۴)
تیشتر: اما حال به نخستین سپاهبد یعنی سپاهبد شرق که تیشتر نام دارد می پردازیم که این سپاهبد در متون ایرانی چه ویژگی هایی دارد و با کدام ستاره ثابت در آسمان اینهمانی دارد؟!
🔸در کتاب مینوی خرد آمده است: «که از ستارگان در آسمان نخست ستاره تیشتر مهتر و بهتر و ارجمندتر و فره مندتر دانسته شده است.» (مینوی خرد ص ۶۰)
پ ن: می دانیم که در آسمان شب ستاره شعرای یمانی یا شباهنگ پرنورترین ستاره می باشد. بنابراین از این جنبه تیشتر با شعرای یمانی مطابقت دارد.
🔹دلیلی دیگر در تطابق تیشتر و شعرای یمانی، سخن پلوتارک مورخ یونانی در رساله ایزیس و اوزیریس است آنجا که به نقل از«تئومپوس» موافق با اعتقاد ایرانیان یادکرده «اورمزد خویشتن را سه برابر فراخ کرد و بگسترد، و خود را از خورشید برکشید و به همان اندازه که خورشید از زمین برکشیده است او آسمان را به ستاره ها آراست، و ستاره شعرای یمانی را چون پاسدار و دیده ور بر سر آنان گماشت». (دین ایرانی ص ۶۴)
پ ن: این درست همان صفت تیشتر در تیریشت اوستا است به فقرات زیر توجه نمایید: 👇
{تشتر ستاره رایومند فرهمند را می ستاییم، کسی را که اهورامزدا 👈سرور (رد) و پاسبان همه ستارگان قرار داد، چنان که زرتشت را (رد و پاسبان) مردمان، …}(تیریشت ترجمه پورداود کرده ۱۳ بند۴۴)
روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارس بخش دوم
🔸در نظریه ستارگان سلطنتی پارس، تیشتر نامی برای الدبران در صورت فلکی ثور در نظر گرفته شده است و این با توصیفات تیشتر همخوانی ندارد زیرا تیشتر در متون ایرانی آب سرشت است. ستارگان آب سرشت عمدتا از نظر ناظر زمینی رنگ سفید یا آبی دارند. و تیشتر در متن تیریشت از مجموعه یشت های اوستا سفید رنگ است. حال آنکه الدبران یک ستاره سرخ رنگ است که هرگز با تیشتر متون ایرانی شباهت ندارد.
به فقرات زیر توجه نمایید : 👇
{تشتر ستاره رایومند فرهمند را می ستاییم، (آن ستاره) که منزل آرام و خوش بخشد، (آن) فروغ 👈 سفید افشاننده درخشنده درمان دهنده تندپرنده بلند از دور درخشنده را که روشنایی بی آلایش (پاک) افشانده آب دریای فراخ را (رود) ونگوهی در همه مشهور را، نام گوش مزدا آفریده را، فرّ توانای کیانی را، فروهر اسپنتمان زرتشت پاک را، (ما می ستاییم). } (تیریشت ترجمه پورداود بند۲)
همانگونه که ملاحظه می نمایید تشتر در متن تیریشت اوستا سفید رنگ است دقیقا به مانند شعرای یمانی در آسمان شب و این با رنگ سرخ الدبران تطابق ندارد.
🔹دلیل اینکه تشتر در متن بندهش توسط اورمزد به سپاهبدی خراسان یا همان ناحیت شرق گماشته شده است. احتمالا طلوع این ستاره (شعرای یمانی) در ناحیه شرق آسمان است.
🔸در فرهنگ و اساطیر ایرانی زرتشتی، نام تیرماه ریشه در نام تیشتر دارد و روز سیزدهم از هر ماه در گاهشماری ایرانی به ایزد تیشتر منسوب است و در روز سیزدهم تیرماه که روز با ماه همنام است جشن تیرگان برگزار می شود. (دانشنامه مزدیسنا جهانگیر اوشیدری مدخل تشتر ص ۲۱۷ و فرهنگنامه ایران باستان مرادی غیاث آبادی مدخل تیرگان ص ۱۴۶)
⭐️در قرآن مجید از ستاره تشتر شعرای یمانی در آیه ۴۹ سوره مبارکه نجم یاد شده است : 👈 {وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى ﴿۴۹﴾=و هم اوست پروردگار ستاره شعرى (۴۹)}
جالب است که عدد شماره آیه ۴۹ است که با جمع اعداد آن ۴+۹=۱۳ به عدد سیزده می رسیم که عدد منسوب به تیشتر در متون ایرانی است.
همچنین خود کلمه «شعری» به حساب جمل ۵۸۰ است که با جمع اعدادش ۵+۸+۰=۱۳ بار دیگر به عدد سیزده می رسیم.
اما ماجرا آنگاه جالب تر می شود که بدانید سوره مبارکه نجم ۶۲ آیه دارد و تیریشت که در ستایش ایزد تشتر است نیز ۶۲ بند دارد. 😊
پ ن ۱: عدد کلمه 👈تشتر که در متن تیریشت اوستا این ستاره بدین نام نوشته می شود به حساب جمل عربی ۱۳۰۰ است که باز به عدد ۱۳ می رسیم. (ت۴۰۰ ش۳۰۰ ت۴۰۰ ر۲۰۰)
باید توجه داشت که الله تبارک تعالی در قرآن مجید ابنای بشر را از پرستش اجرام آسمانی برحذر داشته است. اما با اینحال بکار گرفته شدن کد ۱۳ در آیه ۴۹ برای ستاره شعری (تشتر) و تطابق عددی ۶۲ آیه سوره نجم با عدد ۶۲ بند تیریشت به نظر بنده اتفاقی نیست.
البته شباهت های دیگری نیز می توان بین سوره مبارکه نجم و تیریشت نشان داد. من باب مثال در متن تیریشت در بند ۴۵ اینگونه آمده که تشتر حامل نطفه آب است. در سوره نجم در آیات ۴۵ و ۴۶ به خلقت انسان ها از نطفه اشاره می شود: 👈{وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۴۵﴾مِنْ نُطْفَهٍ إِذَا تُمْنَى ﴿۴۶﴾=و هم اوست که دو نوع مى آفریند نر و ماده (۴۵)از نطفه اى چون فرو ریخته شود (۴۶)}
نکته ۱ : هر چند نطفه آب در متون ایرانی با نطفه انسانی و گیاهی متفاوت است. اما نطفه آب در متون ایرانی مایه حیات تمامی نطفه های دیگر است و البته جنس نطفه انسانی نیز از آب است.
نکته۲: باید توجه داشت که در قرآن مجید الله تبارک تعالی خلقت انسان از نطفه را به خویش نسبت داده است. چنانچه در چند آیه بعد یعنی آیه ۴۹ خود را پروردگار و رب ستاره شعری نیز معرفی نموده است. تو گویی که خطاب الله تبارک تعالی به این عقیده پیشینیان بوده که پیدایش نطفه و بعضی امور اینچنینی را از ستاره شعری می دانسته اند. اما با اینحال خطاب حق تبارک تعالی به گونه ای نیست که ستاره شعری را چون بتان لات و عزی و منات در همین سوره تحقیر نماید و آنها را تنها اسمی بی ارزش بداند. بلکه خطاب بگونه ای است که این امور را باید از رب الارباب دانست و تنها وی را پرستید.
در پایان این بخش بد نیست به این نکته اشاره نمایم که استاد پورداود در یادداشت های خویش بر یشت ها در مقدمه تیریشت اینگونه آورده اند: 《تشتر در فرهنگ ها به معنی فرشته باران ضبط است و بسا آن را به میکائیل ترجمه کرده اند، لابد به مناسبت آنکه تشتر فرشته باران و از این رو فرشته ارزاق است او را به منزله میکائیل فرشته رزق دین یهود و اسلام پنداشته اند، چنان که سروش مزدیسنا با جبرائیل یکی تصور شده است. 》
در توضیح این فقرات باید بگویم بنده پیشتر تشابه سروش در سروش یشت را با فرشته خروس شکل روایات اسلامی نشان دادم و تطابق سروش با جبرئیل به نظر بنده مردود است.
تصویر ستاره سفیدرنگ شباهنگ یا شعرای یمانی که در اوستا و متون پهلوی، تشتر یا تیشتر نامیده می شود.
{تشتر ستاره رایومند فرهمند را می ستاییم، (آن ستاره) که منزل آرام و خوش بخشد، (آن) فروغ 👈 سفید افشاننده درخشنده درمان دهنده تندپرنده بلند از دور درخشنده را که روشنایی بی آلایش (پاک) افشانده آب دریای فراخ را (رود) ونگوهی در همه مشهور را، نام گوش مزدا آفریده را، فرّ توانای کیانی را، فروهر اسپنتمان زرتشت پاک را، (ما می ستاییم). } (تیریشت ترجمه پورداود بند۲)
روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارس بخش سوم
و اگر بالفرض جبرئیل با ایزدی از ایزدان اوستایی اینهمان باشد به نظر بنده آن اردیبهشت امشاسپند است و میکاییل هم هر چند شباهت هایی با تیشتر دارد اما به نظر بنده اگر بالفرض وی با ایزدی از ایزدان اوستایی اینهمان باشد آن ایزد، وهومن یا بهمن است. در روایات اسلامی میکائیل ملک موکل ارزاق و همچنین باران است. شاید به همین دلیل عده ای تیشتر را با میکائیل یکی دانسته اند. اما از روایات اسلامی اینگونه بر می آید که میکائیل فرشته ای است که فرشته باران و اعوان زیر دست فرشته باران تحت امر وی هستند. در آیین مزدیسنا امشاسپندان شش یا هفت گانه از چهار سپاهبد برتر هستند و امشاسپند بهمن که نخستین امشاسپند است نقش باران سازی نیز دارد. (رساله دستنویس م او فصل ۲۵ باران کرداری)
شاید یکی دیگر از دلایلی که بعضی محققین میکائیل را با تیشتر یکی دانسته اند نام میکاییل باشد. میکائیل در زبان عبری به معنای 《کسی که همچون ال است》 می باشد. این ویژگی در متن تیریشت اوستا برای تیشتر نیز ذکر شده است. به فقرات زیر توجه نمایید: 👇
{من ای اسپنتمان زرتشت، آن تشتر را در شایسته ستایش بودن مساوی، در برازنده نیایش بودن مساوی، در تکریم او را خوشنود ساختن مساوی، در قابل مدح و ثنا بودن مساوی، با خود من که اهورامزدا هستم بیافریدم.}(تیریشت ترجمه پورداود بند ۵۰ )
بنابراین تیشتر در شایسته ستایش بودن چون اهورامزدا است چنانچه میکائیل چون ال است. البته باید به این حقیقت توجه نمود که ال و اهورامزدا در هر دو روایت از نظر بنده اینجا معادل ذات یگانه باری تعالی نمی باشند. شاید ال را بتوان معادل فرشته روح یا عقل در نظر گرفت چنانچه اورمزد را هم شاید بتوان معادل عقل اول یا روح در نظر گرفت. تفصیلش شاید وقتی دیگر.
نکته دیگری که باید در نظر داشت این است که با تمام شباهت هایی که محققین بین تیشتر و میکائیل نشان داده اند. از جمله شباهت نام میکائیل با توصیف تیشتر در متن تیریشت، بنده کماکان تیشتر را میکائیل نمی دانم و این تطابق را نمی پسندم و چنانچه بالاتر گفتم بالفرض اینهمان بودن میکائیل با ایزدان اوستایی، وی باید همتای بهمن امشاسپند باشد نه ایزد تیشتر.
نکته ای لطیف: در کتب مختلف تعداد کلمات سوره مبارکه نجم را ۳۰۸ و ۳۵۹ و ۳۶۰ نوشته اند. عدد ۳۰۸ (در تفسیر کشف الاسرار اینگونه آمده) با اسم رزاق از اسماالحسنی خداوند هم عدد است. و البته عدد ۳۶۰ نیز با اسم رفیع خداوند هم عدد است و در علم هیئت دایره را به ۳۶۰ درجه تقسیم می نمایند. عدد ۳۶۰ با کلمه عصر نیز برابر می باشد.
گفته شد که تیشتر شعرای یمانی است و ریشه نام ماه تیر به نام تیشتر بر می گردد. همچنین گفته شد که طبق نظر اخیر بنده سدویس که نگهبان نیمروز (جنوب) است باید ستاره آخرالنهر باشد. (پیشتر بنده آن را طبق نظر محققین با سهیل یکی دانستم) همچنین هفتورنگ (نگهبان شمال) سماک رامح در صورت فلکی عوا و ونند (نگهبان غرب) نسر واقع است. آنچه که خواننده گرامی باید بداند که احتمالا طبق تقسیم بندی منجمین ایران باستان در اواخر دوره ساسانی این چهار ستاره در آسمان به موازات برج های یک و چهار و هفت و ده منطقه البروج قرار دارند. این در بعضی کتب نجومی دوره اسلامی آمده است که آخرالنهر در تقسیم بندی ثوابت به بروج، ستاره برج حمل است و شعرای یمانی منسوب به برج سرطان است و سماک رامح منسوب به برج میزان است و نسرواقع (ونند) منسوب به برج جدی است. (رجوع شود به جدول فهرست ستارگان ثابت در کتاب منتهی الادراک فی تقسیم الافلاک نشر میراث مکتوب صفحات ۴۶۳ الی ۴۶۹)
پ ن: در جدول کتاب منتهی الادراک فی تقسیم الافلاک، در کنار نام آخرالنهر، عدد برج صفر نوشته شده است که همان برج حمل است. و در کنار شعرای یمانی عدد سه آمده که می شود برج سرطان و در کنار سماک رامح عدد شش آمده که می شود برج میزان و در کنار نسرواقع عدد نُه آمده است که می شود برج جدی. بنابراین اگر به اصل کتاب رجوع نمودید و این اعداد را ملاحظه نمودید بدانید که حمل در حساب منجمین برج صفر است چنانچه برای کوکب کف الخضیب که منسوب به برج حمل است (در موازات برج حمل در ناحیه شمال آسمان قرار دارد) نیز عدد صفر آمده است.
لینک زیر را نیز مطالعه نمایید: 👇
نکته مهم: همانگونه که ملاحظه می نمایید این چهار ستاره آخرالنهر و شعرای یمانی و سماک رامح و نسرواقع درست در چهار ناحیه مختلف منطقه البروج قرار می گیرند و جهاتشان نیز کاملا منطبق با جهات متن بندهش است. چنانچه مقابل تیشتر که سپاهبد شرق به موازات برج چهارم است. ونند که سپاهبد غرب است در شش برج آنطرف تر یعنی به موازات برج جدی قرار دارد. و مقابل آخرالنهر که سپاهبد نیمروز (جنوب) به موازات برجحمل است سماک رامح که سپاهبد شمال است به موازات برج میزان قرار دارد.
برای فهم بهتر خوانندگان گرامی از یک گردونه آسمان استفاده کردم.
رنگ نارنجی در شرق آسمان برج سرطان است و رنگ آبی کم رنگ ستاره شباهنگ یا تیشتر است که به موازات برج سرطان در جنوب قرار دارد.
رنگ آبی پررنگ صورت فلکی نهر است و البته کوکب پرنور آخرالنهر در اینجا دیده نمی شود زیرا در عرض های پایین تر از ۳۰ درجه دیده می شود و گردونه ما بین ۳۰ تا ۶۰ درجه را نشان می دهد. رنگ صورتی، صورت فلکی حمل است. (آخرالنهر به موازات آن قرار دارد)
رنگ سبز کم رنگ صورت فلکی جدی در غرب آسمان است. و سبز پررنگ کوکب نسر واقع است.
رنگ زرد بخشی از صورت فلکی عوا است که سماک رامح یا نگهبان شمال کوکب وی است.
نکته : باید توجه داشت در زایجه گیهان که در متن بندهش آمده طالع بنای عالم به برج سرطان است. ما هم آسمان را در چنین حالتی نشان دادیم که صورت فلکی سرطان از سمت شرق طلوع کرده است.
منبع: eitaa.com/soltannasir