{ساگارتی قبیله هفتم ماد ۱}
هرودوت مورخ بزرگ یونانی در کتاب تاریخ خویش از شش قبیله ماد نام می برد. استاد پرویز اذکائی در مقاله ای مفصل که در ادامه می آید ساگارتی ها را قبیله هفتم ماد معرفی می نمایند. از آنجایی که ما در آینده به عدد هفت برای اثبات نظریه خویش در مورد قبایل ماد نیاز داریم. مقاله استاد اذکائی که در کتاب ماتیکان تاریخی (مقالات تاریخی) ایشان چاپ شده است را به تمامی نقل می نماییم تا سپس نظرات خویش را بیان نماییم. متاسفانه این مقاله تا آنجا که جستجو نمودم به صورت پی دی اف وجود نداشت در نتیجه ناچار به تایپ مقاله شدیم. به آن دسته از خوانندگانی که به مطالب تخصصی مانند محتویات این مقاله علاقه ندارند توصیه می نمایم صبوری نمایند و اگر خواستند مقاله را نخوانند. زیرا نقل این مقاله بیشتر در جهت اثبات وجود قبیله هفتمی برای قوم ماد بوده است. با این وجود خواندن این مقاله جذاب تاریخی را به تمام ایران دوستان و تاریخ دوستان و مردمان زاگروس نشین، علی الخصوص کُرد زبانان گرامی توصیه می نمایم.
{ساگارتی، قبیله هفتم ماد
از هفت قبیله مادی، هرودوت (کتاب ۱، بند ۱۰۱) نام شش قبیله (génea) را، که دئوکس / دیاکوی فرمانروا به صورت یک ملت مجتمع ساخت، چنین یاد کرده است: بووسى (Boüsai)، پَرِتکنی (Paretakenoi)، ستروخاتس (Strouchats)، اریزانتی(Arizantoi)، بوودى (Boudioi)، و مغان (Mágoi).
هرودوت هیچ توضیحی در مورد اینها نیفزوده و دیگر هیچ یادی از آنها نکرده. ما نام قبیله هفتم ماد را ساگارتی / سگرتی (Sagartian)، حسب استدراک که ذیلا به شرح خواهد آمد، پس از دو هزار و پانصد سال بر فهرست هرودوت می افزاییم.
اینکه هرودوت، نام این قبیله را جزو قبایل متحد ماد ننوشته، شاید بدین ملاحظه باشد که قبیله دیاکو، فرمانروایِ متحد سازِ قبایل، خود به طور ضمنی یاد شده است. به هر حال، هرودوت نام قبیله سگارتیوی (Sagártioi) را سه بار یاد کرده است (کتاب ۱، بند۱۲۵؛ کتاب ۳، بند ۹۳؛ کتاب ۷، بند ۸۵). نخست بار آن را جزو قبایل پارس برشمارده، لیکن افزوده است که این از کوچندگان باشد. همین فقره ایجاب می کند که قبل از هر چیز محل این قبیله یا مکان جغرافیایی حلّ و ترحال آن تعیین شود.
در نویکنده بیستون داریوش یکم هخامنشی (ستون ۲، بند ۱۴؛ ستون ۴، بند ۲) این نامویس به صورت نامجای اَسَه گرتیا (asagartiya ) یاد شده است:«مردی به نام چیتراتَخمه اسگرتی نافرمان شد و بشورید و دعوی کرد که «من از تُخمه هوخشتره در اسگرتیه پادشاه هستم، پس سپاهی پارسی- مادی فرماندهی تَخمَسپاد مادی برای سرکوبی رهسپار شد، چیترا تَخمه دستگیر گردید و پس از آنکه چشمش در آورده و گوش و بینیاش بریده شد دستور رفت او را در اربه ئیرا (Arbairaya) دار کشیدند.»
باید گفت که اولا همه شارحان این فقره، اربه ئیرا را شهر آربلای آشوری (اربیل کنونی در شمال شرقی عراق) دانستهاند که پس از تسخیر کشور آشور به دست مادان (۶۱۲ قم) آنجا هم جزو سرزمین ماد بر شمار آمد. ثانیاً چون رسم داریوش یکم بر این بود که شورشیان را در همان جایی سیاست کند که از آنجا دست به شورش زده بودند، و چون چیترا تخمه سارگارتی در اربیل اعدام شد، پس لابد محل قبیله ساگارتی بایستی در آن سرزمین سابقاً آشوری بوده باشد.
اگر چه می توان از متشابهات یا متطورات اسم اربهئیرا در سرزمین اصلی مادستان ایران نامجاهای چندی نشان داد، و هم بر آن قیاس محل قبیله ساگارتی را پیرامون نواحی مرکزی جبال زاگروس علیا معیّن نمود، اربیل کنونی هم چندان به نحوی ناپذیرفتنی ازمنطقه اصلی حلّ و ترحال قبیله مزبور، یعنی ناحیت جنوبی دریاچه اورومیه و شمالی زاگروس، به دور نباشد؛ خصوصاً آنکه حتی اگر اربیل هم جزو سرزمین ماد به شمارنمی رفت، هیچ اشکالی ندارد که دامنه شورش ساگارتیه تا حوالی آن شهر کشیده شده باشد و آن مرکزِ سابق آشوری قرارگاه سرکشان مادی از قبیله ساگارتی بشود. به علاوه، مسیر ارتباط و اختلاط سیرومد یا (آشوری-مادی) را هرگز از یاد نباید برد. نقل است که هرتسفلد باستان شناس ضمن آنکه ساگارتیان را نیاکان باستانی :point_left:کُردان کنونی برشمار آورده، نام شهر سعرد (Sáerd) یا سئیرد (Siird) عراق را بر کنار رود دجله وجهی فرگشته و بازمانده از نامویس سگرتی دانسته است.
اما داریوش کبیر هخامنشی در سه فهرستی که از اسامی کشورهای خویش به دست داده و پیداست که تقریباً مربوط به اوایل (۵۲۰قم) و اواسط (ح ۵۰۵ق م) و اواخر (ح ۴۹۰ ق م) پادشاهی او می شوند، تنها در یکی – ظاهراً آخری – یعنی نویکنده تخت جمشید (دی پی، بند ۲، س ۱۵) نام اَسَه گرته را جزو کشورهای تابع و خراجگزار خود، چنانکه از ترتیب جغرافیایی مرعی در متن بر می آید، واقع در مشرق ایرانزمین و پیش از کشورهای پرثو (پارت: خراسان) و زرنگ (سیستان) و هرات… مردّفاً یاد کرده است. }
منبع: eitaa.com/soltannasir