{ساگارتی قبیله هفتم ماد ۵}
{جملگی به موجب روند عمومی و قانونمند فرارویی نظام کدخدایی به نظام پادشاهی همانا از ضروریات و نتایج اتحاد قبایل مادی، هم به دلایل سیاسی – نظامی بوده است. تکوین امپراتوری های متمرکز ایرانزمین، همواره از مبادی عشایری صورت پذیرفته است.
علاوه بر علل و اسباب درونی روند تحولات مزبور، خود آشوریان نیز به مثابه عامل خارجی، آن نیز حسب ضرورت و دقیقا از روی حساب و بنابه ملاحظات در امر سیاست، فرائورت خشتریتی / کشتریت پسر دیاکو ساگارتی (۶۷۴-۶۵۳ ق م) به حکومت در ناحیت بیت کاری همدان منصوب کردند. چنانکه پیشتر گذشت، چون آشوریان دیاکو را با خانواده به سوریه تبعید نمودند (۷۱۵ ق م) لذا فرورتیش خشتریت / کشتریتی در خاک آشور تربیت یافت. پس هنگامی که گویا اتحادیه قبایل ماد فراخوان حکومت بیت دیاکو شده بود، آشوریان صلاح دیدند که تربیت یافته خود را در ایالتی حکومت دهند که دورتر از حیطه تنفذ محلی و عشیرتی او باشد، و می پنداشتند که هم به سبب تنفذ خاندانی اش بین قبایل مادی لابد در جمع و جبایه خراج ضامنی بهتر از او نباشد، و بسا که در سیاست هم به سود ایشان عمل کند. لیکن سیر حوادث برخلاف پندار سیاستمداران امپراتوری تجاوزگر آشوری بود، پایان کار خود ایشان نزدیک می شد، آغاز پادشاهی مادای بر آسیای باستان فرا رسیده بود. فرورتیش خشتریت که دیگر یک ویسپت (رئیس قبیله / دهخدای) ساگارتی نبود، بل به مقام دهیوپتی (کشوربان / صاحب الایاله / شَترَبان / ساتراپ) ایالت آشوری کارکاشی یابیت کاری همدان ارتقا یافته بود، همراه با دو دهیوپت دیگر آن سرزمین – یکی مامی تیارشو دهخدای پیشین ایالت آشوری مادای (پیرامون منطقه گروس – وسیعاً – تا زنجان کنونی) و دیگری دوساننی دهخدای پیشین ایالت آشوری شپردا (پیرامون منطقه شراء همدان – وسیعاً- تا ساوه کنونی) بر ضد سلطه آشوری قیام کردند (سال ۶۷۳ق.م) ریاست خشتریتی و رهبری وی در آن قیام بلا معارض بود، که به احتمال قوی رسماً هم به سِمَت پیشوای اتحادیه قبایل مادی برگزیده شد.
بدین سان، پادشاهی اقوام مادی بنیاد گردید، و از آن میان قبیله کوچک و صحراگرد زاکروتی / ساگارتی – که خاندان شاهی ماد از آن تیره بود . قبیله شاهی ایرانزمین شد، همان طور که در عهد هخامنشی عشیرت پاسارگادی فارس به عنوان قبیله شاهی مباهی گردید. جانشین فرائورت خشتریتی، یعنی: اووکیشتر (به بابلی)، اواکستر (به ادی)،کونکسرس (به یونانی)، هوخشتره ایرانی مادی (۶۲۴_۵۸۵ ق) که بایستی همان کیخسرو داستانی باشد . فلذا بنا به اوستا: «پهلوان وحدت بخش دهیوهای آریایی در یک پادشاهی» (یشتهای ۴۹/۵، ۲۱/۹، ۳۲/۱۵) با فتح نینوا پایتخت امپراتوری آشور و امحای آن هیولای جنگ پیشه و ستم روای عهد باستان از صفحه روزگار (۶۱۲ ق م) و گسترش پادشاهی مادان کمابیش تا حدود همان مرزهای امپراتوری هخامنشی، به گفته آخیلوس (آشیل): «بنیادگذار سلطنت بر آسیا» شد.
این همان کیا کسار / هوخشتره، پادشاه بزرگ و نام آور مادی است، که در آغاز پادشاهی داریوش بزرگ هخامنشی (۵۲۲-۴۸۶ ق م) بنابر نویکنده اش در بیستون (ستون ۲، بند ۱۴ / ستون ۴، بند ۲): چیترا تخمه ساگارتی پادشاه اسگرتیه / ساگارتیه (که برای اِعاده پادشاهی خاندان دیاکویی ماد شوریده بود) خود را از تخمه او، یعنی از تبار هوخشتره می دانست. بنابراین سند سنگی بسیار معتبر و خارایین نیز، یقین حاصل توان کرد که خاندان دیاکویان یا سلاله سلاطین مادی، خود از قبیله ساگارتی بوده اند. یک چیز هم از این سند مستفاد می گردد، اینکه آن دهخدایان ساده زاکروتی که بر تخت پادشاهی بزرگ ماد در عاصمه هگمتان فراز رفتند، هنوز یا هرگز از بومگاه اصلی و قبلی خویش، یعنی ساگارتیه مادای نبریدند، هنوز قبیله شاهی ایشان (اسگرتی) و میهن نخستینه آنان (ساگارتیه) پیوندهای تیره و تباری آیین کدخدایی، یا به تعبیر ابن خلدون مغربی: عصبیت (همبستگی) عشیرتی را با ابنا و اعضا و رئیسان استوار داشته است.
اما قبیله ساگارتی از لحاظ نژاد شناسی، هر گاه موضوع نژاد در مباحث قوم شناسی تاریخی پیش می آید، پای تحقیق می لنگد؛ پس چون نمی توان بر راهواران تردید به سوی مقاصد تقلید پیش رفت، گویا یکسره باید به ترک این فقره گفت. شاید حسب آنکه آنان در مشرق جبال زاگروس پیدا شدهاند، یا موافق با نگره ای (از مینورسکی) که قایل به منشأ شرقی از برای ایشان است، قبیله مادی ساگارتی را نیز ایرانی / آریایی و از اقوام کوچیده هندواروپایی در حدود هزاره یکم قم دانست. از یاد نباید برد که هرودوت (کتاب ۷، بند۶۲) گوید که خود مادان تبار خویشتن را آریان دانسته اند، که لابد ساگارتیان در این دعوی تقدم داشته اند. این موضوع را هم نباید فراموش کرد که هرودوت ساگارتیان را از قبایل پارسی بر شمار آورده است.
منبع: eitaa.com/soltannasir