در بخش دورافتادهای از روسیه قدیم کنار دریاچهای منطقه ای قرار داشت که به خاطر وجود سه قدیس مشهور شده بود. مدتی نگذشت که مردم از اقصی نقاط کشور برای دیدن آن سه قدیس به آنجا میآمدند. کشیش ارشد کلیسا نگران این موضوع شد. یعنی چه اتفاقی افتاده است؟ او هرگز در مورد این سه قدیس چیزی نشنیده بود و آنها توسط کلیسا تقدیس نشده بودند. چه کسی آنها را قدیس خوانده؟ این وظیفه کلیسا بودکه قدیس بودن این افراد را تایید کند. اصلا چه کسی گفته بود این سه نفر قدیس هستند؟ چطور جرئت کردهاند؟
کشیش ارشد تیمی متشکل از سه کشیش را مامور کرد تا برای یافتن حقیقت به سوی آنجا بروند. هنگامی که آنها به محل مورد نظر رسیدند متوجه شدند آن سه قدیس، سه مرد فقیر در لباسهای معمولی هستند. یکی از کشیشها با عصبانیت گفت: «شما اینجا چه میکنید؟» کشیش دیگر گفت: «بعضیها میگویند شما قدیس هستید؟» سومین کشیش گفت: «شما اصلاً دعا خواندن بلدید؟»
سه قدیس به یکدیگر نگاهی انداختند، «ها! این دعایی که میگویید، اصلاً چیست؟ ما فقط میگوییم خدایا ما را مورد لطف و محبت قرار بده و دعای ما را مستجاب کن.»
کشیش ها با عصبانیت گفتند:«شما باید خدا را آن طور که ما میگوییم دعا کنید» و سپس شروع کردند یه زبان لاتین دعا به آنها بیاموزند. سه مرد بلاخره پس از مدتی و با زحمت زیاد توانستند دعا به درگاه خدا را یاد بگیرند. کشیشها خوشحال از بابت این موضوع که توانستهاند دعا کردن را بطور صحیح به این افراد نادان بیاموزند و آنها را از جهل نجات دهند، به قصد بازگشت سوار کشتی شان شدند. کشیشها با خود فکر کردند این سه مرد افرادی نادان هستند و قطعاً قدیس نبودند.
هنگامی که کشیشها سوار بر قایق به وسطهای دریاچه رسیدند، نمیتوانستند آنچه را به چشم میدیدند باور کنند. آن سه مرد که آنها افرادی نادان میدانستند، برروی آب دریاچه راه می رفتند و به سوی آنها میآمدند و فریاد میزنند: «لطفاً صبر کنید، ما قسمتی از دعا را فراموش کردهایم.»
با دیدن این صحنه کشیشها روی زانوهایشان خم شدند و یکصدا گفتند: «لطفاً ما را ببخشید، شما به همان دعایتان ادامه دهید» و از آنها طلب آمرزش کردند.
لئوتولستوی
برچسب هاداستان سه قدیس لئوتولستوی داستان قدیس لئوتولستوی سه قدیس فقیر...