{سخنان استاد سید جلال الدین آشتیانی در مورد صفویه}
{عفیف الدین نزد قونوی از احترام خاصی برخوردار بود. شیخ کبیر سجاده و خرقه خود را در موسم مرگ و عروج به عالم ربوبی به عفیف الدین تقدیم نمود. این مرد بزرگ از مردم تلمسان، از مضافات تونس (مغرب عربی) است. وی نیز مانند بسیاری از عارفان گرفتار متفقهان متقشف شد و سرانجام نیز او را تکفیر کردند. آن عارف بزرگ لابد می پنداشت همه جا مانند قونیه اظهار عقیده آزاد است. در ازمنه گذشته تکفیر یا حکم به قتل با تبعید از وطن و بلد از شئون شیخ الاسلامی و مرجع الأنامی بود. همه احفاد شیخ زاهد گیلانی، از جمله حزین لاهیجی را، همین گونه کسان از اصفهان تبعید کردند. و پس از تبعید ایشان، طولی نکشید که آن بلد گرفتار مصیبت اوباش قندهار گردید. بعد از سالیان متمادی وکیل الرعایا، کریمخان زند که رحمت بر آن تربت پاک باد» آن عزیزان را به اصفهان بازگرداند. اینکه در السنه مشهور است ملا محمد صادق اردستانی را به حکم مجلسی دوم در فصل زمستان از وطن تبعید کردند، باید دانست که تنها او نبود، بلکه نفی بلد شامل جمعی از ارباب معرفت، از جمله شیخ زاهد گیلانی، نیز شد. (شاید منظور استاد احفاد شیخ زاهد باشد) شیخ زاهد گیلانی در عصر خود بزرگترین عارف بود. مقام او در حدی بود که شیخ صفی الدین اردبیلی، که در نوجوانی ابواب غیب بر او گشوده گشت، چون برای تشرف به محضر کامل مکملی به مسافرتهای طولانی پرداخت، یکی از بزرگان فارس به او گفت آن که شما در طلب اویید جز شیخ زاهد گیلانی نیست. پیش از آنکه ماه صیام فرارسد، به محضر او بشتابید، چه آنکه شیخ ایام و لیالی رمضان را به خود اختصاص می دهد و در عبادت آن ماه به کسی نمی پردازد. صفی الدین به تعجیل رهسپار گیلان شد ولی دو روز پس از حلول ماه مبارک به گیلان رسید. او را به جایی در ساحل دریا هدایت کردند و تذکر دادند که شیخ در این ایام کسی را نخواهد پذیرفت. و عجب آنکه شیخ صفی الدین به تذکر آنان وقعی ننهاد و بیدرنگ به سوی آن محل شتافت، چون به آنجا رسید به شخصی که از منزل شیخ بیرون می آمد گفت من شیخ را زحمت نمی نهم تو عرض کن شیخ صفی اردبیلی طالب زیارت شماست. قاصد به مجرد آنکه پیغام او را رسانیده آن بزرگ زمان چنانکه گویی در انتظار صفی بود فورأ وی را پذیرفت. شیخ صفی پس از سلوک راه حق و عبور از حجب ظلمانی و نورانی در مدتی قلیل از ناحیه کمال استعداد ذاتی خویش به آنجا رسید که شیخ زاهد فرمود بین شیخ صفی و حق تنها یک حجاب باقی است. او جداعلای صفویان را در سایه حمایت خویش گرفت و به مقام عالی رسانید و در حقیقت راهی جلوی پای آنان نهاد که سرانجام بعد از طی دورانی که خالی از مشکلات نیز نبود، امری سخت بزرگ و حوادثی عبرت آموز و بلکه اعجازآمیز که حکام عثمانی و اذناب آنان را غافلگیر ساخت، و سزاست که سال وقوع این حادثه و توفیق صفویه را تا ظهور قائم آل محمد صلی الله علیه وسلم، همه ساله جشن گیرند. فداکاری اسماعیل اول و مریدان او ایران را پس از ۹۰۰ سال از ملوک الطوایفی نجات بخشید. به این نکته نیز باید توجه داشت که شاه عباس اول هنوز به سن ۱۸ سالگی نرسیده خود امیر جنگی مقتدری بود و شخصیتی ممتاز داشت که پس از او کسی به گرد او نرسید. در آن زمان ایران در شرف آن بود که عظمت نازل از 👈مقام ملکوت را از دست بدهد. هیچ چیز در جای خود قرار نداشت. ایرانیان زوال عظمت مملکت خود را نزدیک می دیدند، و در انتظار مرد افسانه ای بودند که آب رفته را به جوی باز گرداند. و آن مرد بزرگ کسی جز شهنشه عباس نبود. او با قدرت و درایت تام عظمت کشور خود را به حد اعلی رساند، و بنیان تشیع دوازده امامی را آنچنان محکم نهاد که دیگر زوال نپذیرفت.}(شرح فصوص الحکم قیصری مقدمه آشتیانی صفحات پنج و شش پانویس)
بسم الله الرحمن الرحیم
فقیر نیز با نظر استاد سیدجلال الدین آشتیانی موافقم که روز برتخت نشستن شاه اسماعیل صفوی یا روز بزرگداشت شیخ صفی الدین اردبیلی را می توان جشن ملی گرفت. فکر نمی کنم هیچ اندیشمند منصفی منکر وجود بعضی اشکالات در صفویه باشد اما با اینحال همه ما به صفویه از دو جهت مدیونیم.
نخست نجات ایران از وجود حکومت های کوچک محلی و تشکیل یک ایران متحد و قوی پس از قرن ها که نتیجه تلاش خاندان صفویه است و به قطع یقین می توان گفت که اگر صفویه در کشاکش درگیری عثمانی ها با دول اروپایی در این آب و خاک بر سر کار نمی آمدند. امروزه کشوری به نام ایران در جهان وجود نمی داشت زیرا مسلما ایران توسط عثمانی ها فتح می شد و احتمالا بعدها توسط انگلیسی ها به چندین پاره تقسیم می شد.
دوم بُعد مذهبی ماجراست که اینجا نیز ما مدیون تلاش های خاندان صفویه در ترویج تشیع امامیه هستیم. قدرت گرفتن طایفه علمای امامیه نیز از زمان حکومت صفویه شروع شد.
آن دسته از خوانندگان شیعه و ایران دوست به این مسئله توجه داشته باشند که سلسله صفویه توسط دو دسته به شدت کوبیده می شود و مواظب باشید که بلندگوی این جماعت منحرف نشوید.
نخست توسط پان ایرانیست های افراطی و ضد دین. اینان با چشم پوشی از خدمات صفویه در تشکیل ایران متحد پس از سالها، بدلیل سیاست های مذهبی صفویه در ترویج تشیع و قدرت گرفتن علمای امامیه خصم صفویه هستند. شاید یکی از دلایلش هم تقابلی است که با علمای امامیه در دوران ترویج روشنفکری و مدرنیته در یکی دو قرن اخیر داشته اند.
دوم توسط اهل سنت سلفی و وهابی. من باب مثال شما شاهد هستید که مجریان و کارشناسان شبکه های کلمه و وصال و نور و… همواره از صفویه با نفرتی بسیار یاد می کنند زیرا صفویان تشیع را مذهب رسمی ایران قرار دادند.
سلسله صفویه چون خاری در چشم این دو جماعت است.
منبع:eitaa.com/soltannasir