باز سپید ۲
نکته مهم : همانگونه که گفته شد به نظر فقیر اینگونه می آید که شهباز سپید همان خورنه شاهی در متون اوستایی و پهلوی است که در پیکر مرغ وارغَن قرار می گیرد. ملاحظه نمودید که در متن شاهنامه حقیقت، اینگونه آمده که شهباز سپید مستقیما به فرزندی مبدل می شود! یعنی از متن این معنی به ذهن متبادر می شود که نویسنده و بعضی از پیشینیان یارسان، منکر بسته شدن نطفه بین شیخ عیسی و خاتون دایراک هستند ! خب اگر اینگونه است چه نیازی بوده ازدواج بین این دو فرد صورت بگیرد؟! اگر این شهباز سپید که محتملا از عوالم بالا به زمین نزول نموده حامل ذات سلطانی بوده و مستقیما به فرزندی مبدل شده چه نیازی به این بوده که صورت یک کودک بخود بگیرد ؟! می توانسته به مانند ملکوتیان مستقیما در صورتی یک مرد بالغ متمثل شود !
به نظر ما این داستان جلوه ای از حقیقت را در خود مستتر دارد که به مرور دچار تغییراتی شده است. شهباز سپید در اینجا محتملا می تواند معادل همان خورنه (خُره) شاهی اوستایی باشد که به پیکر مرغ وارغن منتقل می شده است باشد. اینجا چون این شهباز حقیقت به خانه شیخ عیسی می آید ذات شاهی به نطفه بسته شده در رحم منتقل یا تجلی می کند و فرزندی با ذات شاهی متولد می شود. اینکه ممکن است از این انتقال و تجلی تا تولد، زمان کوتاهی سپری شده باشد هم به نظر بنده هر چندخرق عادت است اما غیر ممکن نیست و معقول جلوه می نماید.
علی ای حال فعلا از بحث چگونگی این تولد خارج شویم. مرغ وارغن، مرغی است که اکثر اوستاشناسان از شناساییش ناتوان بوده اند و به نظر ما چون تنها بدنبال ریشه شناسی یا کلمات معادل آن در زبان های هم خانواده ایرانی و متون پهلوی و اوستایی می گردند و به سنت انتقال این حقایق به نسل های بعدی و ادیان دیگر در همان جغرافیا توجه نمی نمایند که اگر می کردند اینهمه سرگردان نمی شدند و بدین نکته پی می بردند که وارغن همان پرنده شهباز سفید است که بومی مناطق اوراسیا است و به تعداد محدود در استان های شمالی ایران نظیر گلستان و طبرستان و گیلان و آذربایجان شرقی و غربی و کردستان و کرمانشاهان و حتی گاه در سیستان و بلوچستان و فارس دیده می شود.
پ ن : اکثر قریب به اتفاق اوستاشناسان غربی آریاناویجه (ایران ویج) را در دشت های اوراسیا و عده قلیلی آن را در قفقاز می دانند و در متن بندهش هم ایران ویج در آذربایجان کنونی قرار دارد. و هر سه منطقه جز مناطقی است که شهباز سپید در آن زیست می نماید.
در داستان فرزندان محمدبیگ، در تذکره اعلی، خان آتش که یکی از فرزندان محمد بیگ است طی یک رخداد معنوی جانشین پدر خویش می شود. چون با چهار جسد (سه برادر و مادر خویش که هر کدام ظهور یکی از ذوات بزرگان پیشین هستند ) به سوی کوی سهند می رود به صورت شهبازی در می آید. 👈{ بعد از آن روزی خان آتش فرمود اسپ حاضر نمایید که عزم شکار خواهیم کرد اسپ حاضر کردند و سوار شد و رفت از آبادانی دور شد و چهار جسد هم در خدمت حاضر بودند ناگاه دیدند صاحبکار به صورت شهباز افتاد و بسوی آسمان میل فرمود تا به سر کوه صهند (سهند) افتاد و پارچه ای ابر آمد در سر کوه ایستاد و خان آتش از سر کوه بلند گردید تا که از نظر مردمان ناپدید شد. }(کتاب اهل حق کردستان تصحیح ایوانف ص۳۸۴)
نکته بسیار مهم : به نظر فقیر بین شهباز سپید و شاهین در مفهوم خورنه تفاوت وجود دارد. و بر خلاف بعضی نظرات شاهین مصری که نماد حوروس می باشد هرگز با وارغن اوستایی (محتملا شهباز سپید) متون ایرانی یکی نمی باشد. و هر آنچه که در سپنت مینو وجود دارد معادل و مقابلش در انگره مینو نیز وجود دارد. و شباهت این دو باعث نمی شود که لزوما این دو را یکی بدانیم. بنابراین پرع مصری وجه تاریک خورنه اوستایی می باشد. این وجه تاریک و ظلی در فلسفه شفاهی مغان شیعی بسیار پررنگ است.
به طوریکه بعضی افراد را دارای نور تاریک یک ذات می دانند.
نوشتار زیر را مطالعه نمایید : 👇
{{ آتوم_رع، اهریمن آیین زردشتی }
این مطلب مقدمه ای برای نوشتن درسواره ای عظیم تر در حیطه ادیان و اساطیر تطبیقی است.
پیشتر مطلبی نوشته شد که آتوم_رع در متون هرمی پس از سر بیرون آوردن از اقیانوس نون، استمنا می کند و ایزدان دیگر مصری را بوجود می آورد. نکته جالب این است که در متون پهلوی زردشتی اهریمن فرزندانخویش را با لواط با خویشتن بوجود می آورد. در نسک پهلوی مینوی خرد و روایت پهلوی این مهم آمده است. هر چند که در دو نسک یادشده واژه پهلوی بکار رفته برای عمل اهریمن واژه 《kun marzih》 است که ترجمه تحت اللفظیش همان لواط است. و لواط غیر از استمنا است. اما اهریمن چگونه با خویشتن لواط کرده است؟! آیا بدلیل ماهیت اثیری خویش حالت کشسانی بوجود آمده و دخول از راه دُبر با خویشتن برای وی حاصل آمده؟! یا اینکه منظور نویسندگان پهلوی همان استمنا بوده که در متون هرمی آمده است؟! و دست وی جفتش شده است و به استمنا پرداخته است؟! در تفسیر اساطیر باید بدین نکته ظریف توجه داشت که متون هرمی متعلق به چند هزار سال پیش است حال آنکه نسک مینوی خرد و روایت پهلوی متاخر تر است و حداکثر متعلق به هزار سال قبل است و یک روایت می تواند در طی دو سه هزار سال اندکی دچار تغییر شود. علی ای حال درون مایه نسک های پهلوی با متون هرمی مشابهت دارد. و می توان نتیجه گرفت اهریمن آیین زردشتی همان آتوم_رع پدرخدای بزرگ مصری است.
حال پس از ذکر مقدمه اسناد آن را در ادامه نقل می نماییم: 👇
{پرسید دانا از مینوی خرد که اورمزد این آفریدگان را چه گونه و به چه آیین آفرید؟ و امشاسپندان و مینوی خرد را چه گونه و به چه آیین ساخت و آفرید؟ و اهرمن ،بدکار، دیوان و دروجان و دیگر فرزاندان اهرمنی را > چه گونه زایید؟ و هر نیکی و بدی به مردمان و آفریدگان دیگر چه گونه رسد ؟ و چیزی را که مقدر شده است میتوان برگردانید (= تغییر داد) یا نه؟ مینوی خرد پاسخ داد که آفریدگار اورمزد این آفریدگان و امشاسپندان و مینوی خرد را از 👈روشنی خویش و به آفرین (=دعای) 👈زروان بیکران آفرید. زیرا که زروان بیکران عاری از پیری و مرگ و درد و تباهی و فساد و آفت است و تا ابد هیچ کس نمی تواند او را بستاند و از وظیفه اش باز دارد. و اهرمن بدکار، دیوان و دروجان و دیگر فرزندان اهرمنی را از عمل 👈لواط خود به وجود آورد. و نه هزار زمستان (سال) در زمان بیکران با اورمزد پیمان بسته و تا تمام شدن آن (زمان) هیچ کس نمی تواند (او را) بگرداند یا تغییر دهد. و چون نه هزار سال تمام شد، اهرمن از فعالیت باز داشته شود. و سروش مقدس خشم را بزند و مهر و زروان بیکران و مینوی ،عدالت که به هیچ کس دروغ نمی گوید و بخت و بغ – بخت همه آفریدگان اهرمن را و در پایان دیو آز را نیز بزنند. و همه آفریدگان اورمزد باز چنان بی آفت شوند که در آغاز وی آنان را آفرید و خلق کرد. }(کتاب مینوی خرد ترجمه دکتر احمد تفضلی ص ۳۱ نشر توس)
حال به متن روایت پهلوی بنگرید : 👇
{چه پیداست که زمانی که اهریمن گجسته 👈با خویشتن لواط کرد، پس از لواط کردن با دیوان گران تر بود. } (روایت پهلوی ترجمه مهشید میرفخرایی فصل هشتم ت ۲ صفحه ۲۲۲ چاپ پژوهشگاه)
اکنون اسناد مربوط به آتوم را با تیزبینی بنگرید: 👇
{آتوم، آنکه خود را آفرید پس از آفریدن خود دیگر خدایان را آفرید. آتوم در جهان تنها بود و به ناچار برای داشتن فرزند با 👈سایه خود جفت شده یا که به استمنا پرداخت و این کاری است که در آثار مصری غریب نیست.}(کتاب اساطیر مصر نوشته ورونیکا ایونس صص۴۱ و ۴۲)
همانگونه که ملاحظه می نمایید ظاهرا در بعضی متون هرمی آتوم با سایه خویش جفت می شود. چگونه ؟ کمی بالاتر گفته شد درون مایه داستان متون هرمی همان است که در نسک های پهلوی آمده است.
{ گزیده هایی از پاپیروس برمنررایند نکات برجسته عمل تولید مثل این خدای یکتا (منظور آتوم است) را ذکر کرده است. 《همه تجلیات پس از آن که من کمال یافتم پا به عرصه هستی نهادند… نه آسمانی وجود داشت نه زمینی…. من آفریدم با همه هستی خودم… مشت من جفت من شد… من با دستم همبستر شدم. من شو را عطسه کردم. من تفنوت را با تف اندازی آفریدم…. سپس شو و تفنوت، گب و نوت را در وجود آوردند… گب و نوت، اوزیریس… و ست، ایزیس و نفثیس را به وجود آوردند و آنها سرانجام مردم این سرزمین را به وجود آوردند. …》}(کتاب جهان اسطوره ها جلد ۱ ترجمه عباس مخبر ص ۳۴۷ نشر مرکز)}
🔷در متن بندهش شاهین پرنده هرمزد آفریده ای دانسته شده که بیشتر کام اهریمن می ورزد.
{ هرمزد چون مرغ شاهین را که مرغ شکاری است، آفرید، گفت که 《 تو مرغ شاهین را آفریدم که از تو مرا رنج بیش باشد که خوشنودی؛ زیرا کام اهریمن بیش ورزی که آن من. بمانند مردم درونُد که از خواسته سیر نشوند، تو نیز از مرغ کشتن سیر نشوی. اما اگر تو، مرغ شاهین، را نمی آفریدم، آنگاه اهریمن گرگ پردار را بسان تن تو می آفرید و نمی گذاشت آفریدگان زیست کنند》. }(ترجمه بندهش مهرداد بهار ص ۸۰)
منبع: کانال سلطان نصیر