{خاک شناسی معنوی ۱}
«فر ایران را می ستایم»
امیدوارم مطالب مربوط به دوگین را مطالعه نموده باشید. یکی از تخصص های دوگین جغرافیای سیاسی است. آن دسته از خوانندگانی که مطالب کانال را از ابتدا تا کنون خوانده اند می دانند که بنده به جغرافیای معنوی و غریبه بسیار پرداخته ام. همواره گفته ام خاک با خاک فرق دارد و هر خاک ویژگی های خاص خود را دارد باید خاک شناس بود.
در مورد جغرافیای معنوی می توان بسیار سخن گفت. مبحث جغرافیای معنوی نیاز به دانش باطنی و خفیه عملی و البته اطلاعات تاریخی و اسطوره شناسی و تنجیم و علم فراست و بررسی نژاد ساکنین یک منطقه و فرهنگ های اجتماعی آنان و خصوصیات رفتاریشان دارد. پیشتر از متون ایرانی چون شاهنامه نقل نمودم که در نواحی اطراف مازندران باستان (اویغورستان چین) سرزمین سگ سرها و گرگ سرها قرار دارد. در مطلب اخیر نیز خواندید که طبق نظر اسلاوهای شرقی گروهی از سگ سرها در نواحی ترکیه امروزی قرار دارند. شاید این دو گزاره به نظر غیر مرتبط باشد اما دقت نمایید در منطقه ای از آسیای مرکزی که تُرکان در آن دیار حضور دیرینه داشتند سگ سرها زندگی می نمایند و در ناحیه ای از آسیای صغیر که قرن ها بعد زبان تُرکی غلبه نمود و دولت مقتدر عثمانی شکل گرفت. باز سگ سرها حضور دارند.
این داده را در کنار گزاره زیر بگذارید: 👇
تیپورستان(طبرستان) بعدها مازندران نامیده شد. یعنی نام اویغورستان باستان (مازندران) بر آن گذاشته شد. می دانیم که امروزه در نواحی شرقی آن نظیر بندرترکمن و گنبدکاووس و گمیشان و آق قلا و مراوه تپه اقوام ترکمن تُرک زبان و عمدتا تُرک نژاد حضور دارند. پیشتر گفتیم به نظر فقیر دیوان طبرستانی و گیلانی (ورنه ای) با دیوان اویغورستان (مزندری) فامیل هستند. آنچه که می خواهم اکنون به عنوان یک نظریه مطرح نمایم. این است که شباهت های جغرافیای دو منطقه از منظر باطنی می تواند باعث تسهیل ورود یک زبان یا فرهنگ در آن ناحیه شود و باعث شود که مردم آن جغرافیا راحت تر فرهنگ و زبان و یا حتی دین جدید را بپذیرند. اگر در بعضی نقاط ایران زمین و آسیای صغیر زبان و فرهنگ تُرکی غلبه نموده بنده فقط آن را نتیجه عوامل ظاهری نمی دانم. شباهت هایی وجود دارد بین نواحی جغرافیایی که این غلبه اتفاق افتاده است.
نکته: خواننده گرامی توجه نمایید این شباهت بدین معنا نیست که من باب مثال دیوها و سگ سرها در غلبه زبان تُرکی در نقاطی از ایران نقش داشته اند. بلکه به نظر بنده، بدین معنا است که جغرافیای مثالی یا شاید هورقلیایی این نواحی به یکدیگر اتصال دارد. درک ارتباط پیوندگاه های انرژی مناطق جغرافیایی با یکدیگر بسیار مهم است. بالفرض شما اگر بخواهید بر یک نقطه از خاک اویغورستان تاثیر بگذارید. اگر آن نقطه مربوطه پیوندگاهی در استان گلستان یا کشور ترکیه داشته باشد شما می توانید از طریق نقطه پیوندگاه با اعمال غریبه پیوندگاه را اندکی تغییر بدهید و در اویغورستان سیل یا زلزله یا دیگر بلایای طبیعی را ایجاد کنید. امیدوارم خواننده گرامی منظور فقیر را درک نموده باشد.
اکنون به حکایت زیر توجه نمایید: 👇
{در سنت مانوی، ورود مانویت به سرزمین های شرق آمودریا، در رویداد نمادین “مار آمو” ، شاگرد مانی و فرستاده ی او به شرق آمده است. او زبان و خط پارتی می دانست و با بسیاری از اشرافی پارت آشنایی داشت. “مار آمو” در راهش به مرز خراسان، با 👈”بغارد روح” یا “روح مرز خراسان” برخورد می کند. 《و هنگامی که به دیدبانگاه کوشان آمدند، پس پیدا شد روح مرز خراسان به هیئت کنیزک. پرسید از من، آمّو، که چه کاره ای؟ از کجا آمده ای؟ گفتم که “دینوَرَم. شاگرد مانی فرستاده رسول.”» (در لغت یعنی «فرستاده»، الرسول»، پیامبر) “روح مرز خراسان” نخست او را نمی پذیرد؛ اما آمّو با دو روز روزه و نیایش در برابر خورشید و خواندن فصلی از گنج زندگان به روح گفت که «برای تبلیغ دین آمده ام» و دیده ی مانی را برای او تشریح می کند و روح مرز خراسان را مجذوب خود می نماید. بعد روح می گوید که «اگر من تو را بپذیرم، آنگاه درب همه ی خراسان پیش تو گشوده شود.» در قطعه ی دیگری مربوط به تاریخ تبلیغ مانویت آمده که مانی خود در یکی از سفرهای تبلیغی با روح مرز خراسان مواجه شد و آنگاه به شهر درآمد تا در مقام “پزشکی از بابل زمین” با پادشاه آن ناحیه ملاقات کند. }(کتاب اسطوره آفرینش در کیش مانی ابوالقاسم اسماعیل پور مطلق ص ۵۳)
منبع: eitaa.com/soltannasir