دود اگر بالا نشیند کســـر شــأن شــعـله نیست
مایه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است هر کسی صاحب زر است او از همه بالاتر است
دود اگر بالا نشیند کســـر شــأن شــعـله نیست جای چشم ابرو نگیرد چونکه او بالا تراست
ناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست روی دریا، خس نشیند قعر دریا گوهر است
شصت و شاهد هر دو دعوی بزرگی میکنند پس چرا انگشت کوچک لایق انگشــــتر است
آهن و فولاد از یک کوه می آیند برون آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است
کــــره اسـب ، از نجابت از پـس مــــادر رود کــــره خــر ، از خــریت پیش پیش مــــادر است
کاکـل از بالا بلندی رتبــه ای پیدا نکرد زلف ، از افتادگی قابل به مشک و عنبر است
پادشه مفلس که شد چون مرغ بی بال و پر است دائماً خون میخورد تیغی که صاحب جوهر است
سبزه پامال است در زیر درخت میوه دار دختر هر کس نجیب افتـاد مفت شوهر است
صائبا !عیب خودت گو عیب مردم را مگو هر که عیب خود بگوید، از همه بالا تر است
من از روئیدن خار بر سر دیوار دانستم… “؟”
من از روئیدن خار بر سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینی ها
من از افتادن سوسن به روی خاک دانستم که کس ،ناکس نمی گردد از این افتان و خیزان ها
آهن و فولاد هر دو از یک کوره می آیند برون آن یک شمشیر بران وان دگر نعل خر است .
شست و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است .
کره اسب از نجابت در تعاقب می رود کره خر از خریت پیشاپیش مادر است .
کاکل از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد زلف از افتادگی همسان مشک و عنبر است .
نا کسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است .
دود گر بالا رود کسر شان شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
من از روییدن خار بر سر دیوار فهمیدم که نا کس!کس نمیگردد از این بالا نشینی ها