{اشاره ای پنهانی به عالم شاهو در دیوان گوره ۱}
پیشتر در متن ایلی به نقل از میراحمدسور اشاره شد که گروهی از مغان زردشتی که بنده مجموعتا _برای سهولت_ آنها را مغان سنجانی نامیده ام. زیرا که سرحلقه پنهانی و باطنی انجمن مخفی زردشتی سنجان (پارسیان هند) هستند. در محلی بین قله شاهو و قله هاتشگاه در ابتدای هر فصل جمع می شوند تا راه به عالم شاهو بیابند.
اما حال اشاره ای پنهانی در متن دیوان گوره را درباره این عالم نقل می نمایم.
{دوره لب سیروان
پس از پایان دوره مرنو، سلطان سهاک و یارانش راهی پردیور می شوند. این راه را از کناره ی رودخانه سیروان به سمت پردیور طی می نمایند که در بین راه و در کنار رودخانه ی سیروان، یاران با هم تصمیم می گیرند که داشتن سبیل را برای مردان یارسانی از واجبات آیینی قلمداد نمایند. …
….
برخی نیز معتقدند که هفتوانه و سه نفر از هفتن در غار مرنو ناپدید شدند تا در پردیور دوباره ظاهر شوند. در حالیکه این یاران تا لب سیروان و حوالی منزل شیخ عیسی، همراه سلطان بودند، ولی در آنجا هفتوانه به امر سلطان، دون و یا قوا عوض نمودند و روچیار (شاه ابراهیم) و زرده بام(بابا یادگار) هم به عالم اسرار رفتند؛ ولی خاتون دایراک که لقب خاتون رزبار (رمزبار) [مادر سلطان] را از سوی سلطان سهاک گرفته بود، تا پایان عمر در خدمت جم و سلطان سهاک بود. به هر حال هفتوانه چه غیب شده باشند، چه جامه و یا قوا عوض کرده باشند، هنگامی که در پردیور ظاهر و حاضر می شوند، سلطان سهاک آنان را پوران خود قلمداد می نماید و آنها را به عنوان فرزندان خود به همه یاران معرفی می کند. }(ترجمه و تفسیر دیوان گوره سید محمد حسینی جلد اول صص ۵۴۹ و ۵۵۰)
{پس از اینکه کلام سبیل به اتمام رسید و اوامر صادره در این خصوص، مورد تایید قرار گرفت، مرحله بعد کوچ و یا هجرت سلطان سهاک و یارانش فرا می رسد که عزیمت به 《روستای شیخان》است. روستای شیخان هم فاصله ی چندانی تا لب سیروان ندارد.
لازم به ذکر است که بعد از پایان جم لب سیروان که در آن وجود هفتوانه برای دعا خواندن بر نذری یا نیاز یا قربانی لازم بوده است، سلطان سهاک به فریاد 《داود کوسوار》می فرماید:
داوو بوینه، داوو بوینه
داود امر و ازی چی گاه بوینه
هفت لاله م بره او غیب نگینه
روح و جامه شان چی ور دمینه
هم و جای ویش شو و شمینه
مظهری هنی بوان جسمینه
تا سر بر آران نی سر زمینه
بزیان نه راگه قولطاسینه
چاگایش هم گیرمی روچه ای چینه
جشنی بگیرمی هم چا دمینه
جشن شان پی تو کردمان معینه
نیت و روچه شان پی آکسینه
سلطان سهاک به داود کوسوار می فرماید ای داود این امر مرا به جای بیاور. هفت لاله ی نور 《هفتوانه》را به عالم غیب هدایت و رهبری کن. البته باید ارواح آنها در جامه هایشان نزدیک ما باشند. در جای خودش دوباره آنها ظهور می نمایند و ظاهر می شوند و هر کدام در مظهر دیگر تجلی خواهند نمود و در این سرزمین سر بیرون خواهند آورد. آنها در مسیر و قوای قولطاسیان قرار می گیرند. در آن ایام باز هم روزه ای برپا خواهیم داشت و جشنی هم برگزار خواهیم نمود. آن جشن مخصوص توست و به تو تعلق دارد، زیرا تو هادی و فریادرس آنها خواهی بود. نیت و روزه هم به قولطاسیان تعلق می گیرد. }(ترجمه و تفسیر دیوان گوره جلد اول سید محمد حسینی ص ۵۶۱ )
در ادامه این بخش سلطان اسحاق (صص ۵۶۲ و ۵۶۳ ترجمه و تفسیر دیوان گوره) به داود کوسوار می گوید که ای داود شاه ابراهیم و بابایادگار را هم به عالم غیب بفرست تا در پردیور به جامه ی هفتن ظاهر شوند. …
نکته ۱: در مورد دستور روزه قولطاس و … از سوی سلطان اسحاق که مورد اعتقاد جامعه اهل حق می باشد فعلا ما را کاری نیست و هدف از نقل این فقرات نیز نقد و بررسی این فقرات نبوده بلکه هدف ما نشان دادن شاهدی بر مطالب پیشین خود است.
نکته ۲: خط سیر حرکت سلطان اسحاق و یارانش از برزنجه که در اقلیم کردستان عراق است شروع می شود سپس ظاهرا به غار مرنو می روند. اینکه غار مرنو دقیقا در کجا قرار دارد نیز بین محققین یارسانی محل اختلاف است عده ای مانند سید محمد حسینی (با مجری دلقک منش سابق صدا و سیما اشتباه نشود) نظرشان بر این است که غار مرنو در اطراف روستای 《نه وی》 از توابع شهرستان سید صادق در استان سلیمانیه عراق قرار دارد. (ترجمه و تفسیر دیوان گوره جلد اول ص ۴۷۵ سید محمد حسینی ) و عده ای دیگر از محققین نظرشان بر این است که این غار در شندرکوه نزدیک روستای هاوار از توابع حلبچه در نزدیک مرز ایران قرار دارد. علی ای حال ما در نقشه هر دو مسیر احتمالی را بررسی خواهیم کرد و نشان خواهیم داد.
منبع: کانال سلطان نصیر و عکس هوش مصنوعی ماکروسافت