انجمن مخفی دیر صهیون۳
{مدارکی موجود است که نشان میدهد بعد از واقعه قطع نارون، انجمن صهیون یا تبدیل به دیر صهیون شد یا بدلیل تقسیمات داخلی منجر به دیر شد. طبق گفته”دایره المعارف بین المللی انجمن های سری و انجمن های اخوت”توسط آلن اکسلرد، ۹رتبه در دیر صهیون وجود داشت که خود به”بخش های “متفاوت یا “استان هایی”که بسیار به ساختار داخلی شوالیه های تمپلار نزدیک بودند تقسیم شدند. اینکه اینها به یکدیگر پیوستند و برای سالها رهبری یکسان داشتند بیشتر بیانگر این است که دو انجمن کاملا به هم مرتبط بودند. در ساختار هر دو گروه آثاری از ماسون ها به چشم میخورد پس احتمال اینکه اینها از دیر توسط ماسون ها گرفته شده بودند زیاد بود، اگرچه این موضوع هنوز به اثبات نرسیده است در حالیکه تعدادی محققین بیان کردند که آغاز دیر صهیون با باورهای غیر مسیحی بود، تاریخ نشان میدهد که کاملا کاتولیک بوده، اگرچه با کلیسا در بسیاری از باورهای متعصبش تفاوت داشتند.
براساس اسناد کشف شده در کتابخانه ملی پاریس لیست بلندی از استادان دیر شامل افراد بنام زیادی است. در بین افراد نامبرده رنه دانزو، نیکلاس فلامل، سندرو فیلیپیپ(بیشتر به بتیسلی شناخته شده است، نقاش نامور دوره رنسانس) لئوناردو داوینچی، رابرت فلاد، یوهان والنین آندره، رابرت بویل، آیزاک نیوتن، چارلز رادکلیف، چارلز لورین، چارلز نُودیر، ویکتور هوگو، کلود دباسی و ژان کاکتیو. جالب توجه است که لئوناردو داوینچی، جان بابتیست را گرامی می داشته. علاوه بر این نشانه هایی هست که در دیر صهیون و شوالیه های تمپلار نیز تمایل بسیار زیاد به”یوحنا گرایی” داشتند(باوری که یوحنا،مسیح موعود است و مسیح یک دروغ است،اگرچه برخی باور دارند که آنها مسیح مشترکند) بر فرض هر استاد بزرگ در دیر نام ژان(فرانسوی نام جان) را به عنوان تیتر افتخار میگیرد تا نمایانگر جان بابتیست باشد،من به شخصه فکر میکنم که این تاییدی است برای ریشه های پیشین آنها در فلسفه(عرفان)مسیحیان یهودی.
تمثیل گوژپشت:
فکر میکنم در طول تحقیقاتی که برای این کتاب داشتم پی در پی با نام ویکتور هوگو برخورد میکردم که بیشتر به دیر صهیون مرتبط بود. از جایی که بسیاری از شما میدانید پیش زمینه من در ادبیات و الهیات است و البته ویکتور هوگو رمان معروف گوژپشت نتردام را نوشت. نتردام یعنی”بانوی ما” و جالب توجه است که هوگو این کلیسا را برای ادای احترام به ماری مگدلنا انتخاب کرد. زیرا او به ظاهر استاد بزرگ دیر صهیون بود اگر در سطح وسیع تری نگاه کنید این داستان معنی نمادین کاملا جدیدی را بکار میگیرد در حقیقت به نظر میرسد که بسیاری از این نویسندگان معروف رازهایی با استفاده از نشانه پردازی با سرنخهایی در نوشته هایشان استفاده کرده اند. اگر کتاب هوگو را نخوانده باشید جان کلام را میتوانید از فیلمی که به بازیگری چارلز لافتو و مائورین اوهارا می باشد دریابید. فیلم بسیار خوبی است اما بهتر است داستان را بخوانید زیرا رازهای بیشتری در مورد نتردام فاش خواهد کرد. با این حال بخاطر این فصل خلاصه ای از نکات مهم کتاب را به شکل کلی فراهم می کنم.این داستان در مورد کودکی است که بدلیل ناقص بودنش روبروی پله های کلیسای بزرگ نتردام گذاشته شده است این کودک تحت سرپرستی اسقفی به ظاهر مهربان قرار میگیرد و بزرگ میشود با نام کوزی مودو که گوژپشتی است بسیار زشت با قلبی بزرگ. به او اجازه داده شد تا در نتردام بماند و زنگ ها را به صدا درآورد و این امر او را ناشنوا میکند تنها خانه اش کلیساست، از حفاظ های بلند دختری زیبا را می بیند ازمرالدا، و عاشق او میشود اگرچه میداند که بخاطر زشتی اش این عشق نافرجام است از دور به او عشق می ورزد.
آیا ویکتور هوگو قصد داشت تا حجاب نازکی بر روی آنچه گذشته است بیندازد و آنرا کلیسای کاتولیک در لباس گوژپشتی ناشنوا و ناقص که باید در خفا بماند قرار میدهد آن هم بدلیل اینکه توده مردم در این زمان به حدی خرافاتی بودند که تصور میکردند هر گونه ناهنجاری شر و زیان به نظر مینمود؟ ازمرالدا نماینگر معصومیت است (و نیز سمبلی برای مری مگدلنا یا حتی اصول اخلاقی زنانه خدای مادر)که با هوسبازی اسقف روبرو میشود و تلاش میکند تا توسط کوزی مودو او را برباید.آن نقشه شکست میخورد و کوزی مودو دستگیر و تنبیه میشود. در طول این مجازات ازمرالدا از روی دلسوزی به او آب تعارف میکند که این امر او را نزد گوژپشت عزیزتر میسازد. اسقف بر هوسبازی خود چیره میشود و یکی از خواستگاران ازمرالدا را با شمشیر زخمی میکند و در عین حال او را متهم به اقدام به قتل می نماید بنابراین ازمرالدا مقصر شناخته میشود و محکوم به اعدام میگردد.گوژپشت او را از اعدام می رهاند و با خود به برج ناقوس می برد و برای ازمرالدا خواستار “امان دادن” (حمایت کلیسای) میشود.}
ادامه دارد …
منبع:eitaa.com/soltannasir