{ تکمله ای بر نوشتار باز سپید ۲ }
{یا در کلام دوره دامیاری آمده که پیر بنیامین دامیار است و در اعصار مختلف دام گسترانی می کند تا شاهباز را به دام اندازد (یعنی ظهور حضرت حق را شکل دهد، در دوره دامیار دامیار) – ئه حمه د در بند ۷ از کلام دامیار می فرماید:
دامش بی زووال، دامش بی زووال
دامیار بنیامین دامش بی زووال
نینا ته نه نش نه وه ره و شاهبال
شه هبازیش گرته ن خواجای یار که مال}(کتاب تاریخ و فلسفه سرانجام طیب طاهری صص ۴۴ و ۴۵)
پ ن۱: این مطلب جناب طیب طاهری که داریوش هخامنشی عقاب و شیر می پرستید مستند و علمی نیست. وی در کتیبه های خویش خود را پرستنده بغ بزرگ اهورامزدا می دانسته است. حتی در میان رودان نیز که از ایزدان خویش بُت و تمثال می ساختند. پرستش حیوانات رسم نبوده است. بعضی موجودات ترکیبی هم که در هنر کاسی های ایرانی و تخت جمشید و در بابل و آشور دیده شده موجودات محافظ کاخ ها بودند و هرگز ایزد مورد پرستش این مردمان نبودند.
پ ن ۲ :اینهمانی وارغنَ با سیمرغ از نظر ما مردود است و از نظر بخش زیادی از ایرانشناسان هم محل تردید است. البته هستند افرادی که سیمرغ را با عقاب یکی دانسته اند.
🔷بندهایی از اوستا که به مرغ وارِغنَ اشاره می نماید : 👇
{۳۳: به شهریاری او (جم)، نه سرما بود، نه گرما، نه پیری، نه مرگ و نه رَشکِ دیوآفریده. اینچنین بود پیش از آن که او دروغ گوید؛ پیش از آن ها که او دهان به سخن دروغ بیالاید.
۳۴: پس از آن که او به سخن نادرست دروغ دهان بیالود، فَرّ آشکارا به کالبد مرغی از او بیرون شتافت. هنگامی که جمشید خوب رَمه دید که فَرّ از وی بگسست، افسرده و سرگشته همی گشت و در برابر دشمنی [دیوان]، فروماند و به زمین پنهان شد.
۳۵: نخستین بار فَرّ بگسست؛ آن فَرّ جمشید، فرّ جم پسر ویونگهان به کالبد مرغ وارِغنَ به بیرون شتافت.
این فَرّ [از جم گسسته] را مهر فراخ چراگاه_[آن] هزار گوش ده هزار چشم_برگرفت. مهر شهریار همه سرزمینها را می ستایم که اهوره مزدا او را فره مندترین ایزدان مینوی بیافرید.
۳۶: دومین بار فَرّ بگسست، آن فَرّ جمشید، فَرّ جم پسر ویونگهان به پیکر مرغ وارِغنَ به بیرون شتافت. این فَرّ [از جم گسسته] را فریدون پسر خاندان آبتین برگرفت که پیروزترین مردمان بود.
۳۷: آن که آژی دهاک را فرو کوفت؛ [اژی دهاک] سه پوزه سه کله شش چشم
را، آن دارنده هزار [گونه] چالاکی را، آن دیو بسیار زورمند دروج را، آن دُروَندِ آسیب رسان جهان را، آن زورمندترین دروجی را که اهریمن برای تباه کردن جهان اَشه به پتیارگی در جهان اَستومند بیافرید.
۳۸: سومین بار فَرّ بگسست، آن فَرّ جمشید، فَرّ جم پسر ویونگهان به کالبد مرغ وارِغنَ به بیرون شتافت.
این فَر [ از جم گسسته ] را گرشاسپ نریمان برگرفت که ـ بجز زرتشت ـــ در
دلیری و مردانگی زورمندترین مردمان بود.
۳۹… که زور و دلیری مردانه بدو پیوست.
ما آن دلیری بر پای ایستاده ،ناخفته، در بستر آرمیده و بیدار، آن دلیری به
گرشاسپ پیوسته را می ستاییم. }(کتاب اوستا ترجمه جلیل دوستخواه جلد نخست، بخش زامیاد یشت صص ۴۹۰ و ۴۹۱ )
و …👇
{۱۹: بهرام اهوره آفریده، هفتمین بار به کالبد 《وارغن》که [شکار خود] را با چنگالها بگیرد و با نوک پاره کند، به سوی او پرید…
….وارِغنَ که در میان پرندگان، تندترین و در میان بلندپروازان، سبک پروازترین است…
۲۰: در میان جانداران، تنها اوست که خود را از تیر پران_اگر چه آن تیر، خوب پرتاب شده و در پرواز باشد _تواند رهانید.
اوست که سپیده دمان، شهپر آراسته به پرواز در آید و از بامدادان تا شامگاهان به جست و جوی خوراک برآید…
۲۱: اوست که در تنگه های کوهساران [شهپر] بپساود، که بر ستیغ کوهها [شهپر] بپساود، که در ژرفای دره ها و بستر رودها [شهپر] بپساود، که بر شاخسار درختان [شهپر] بپساود و به بانگ مرغان گوش فرا دهد.
[بهرام اهوره آفریده،] اینچنین پدیدار شد.
و…👇
{۳۴: بهرام اهوره آفریده را می ستایم.
زرتشت از اهورامزدا پرسید: ای اهوره مزدا ! ای سپندترین مینو! ای دادار جهان استومند ! ای اشَوَن !
اگر من از جادویی مردمان بسیار بدخواه آزرده شوم، چاره آن چیست ؟
۳۵: آنگاه اهوره مزدا گفت: پری از مرغ 《وارغنَ》 ی بزرگ شهپر بجوی و آن را بر تن خود بپساو و بدان پر، [جادویی] دشمن را ناچیز کن.
۳۶: کسی که استخوانی یا پری از این مرغ دلیر با خود داشته باشد، هیچ مرد توانایی او را از جای بدر نتواند برد و نتواند کُشت.
آن پر مرغکان مرغ بدان کس پناه دهد و بزرگواری و فَرّ بسیار بخشد. } (اوستا ترجمه جلیل دوستخواه بهرام یشت)
پ ن : سه خورنَه (خُرَّه) جدای شده از جمشید که هر سه به پیکر مرغ وارغن می روند. بر طبق متون پهلوی خُرَّه موبدی و شاهی و جنگاوری است.
پایان
منبع: کانال سلطان نصیر