ذوالقرنین قرآن کیست ? ۱۳
{احادیث ذوالقرنین ۳}
{ ۶/۷۰۸۵). همچنین با سند خود راویت کرده است، که گفت : از امیرالمؤمنین علی علیه السلام دربارهٔ ذوالقرنین سؤال کردند: آیا پیامبر بوده و یا پادشاه ?
فرمود : نه پادشاه بود و نه پیامبر، بلکه بنده ای بود که به خداوند محبّت می ورزید و خداوند هم او را دوست می داشت و در راه خدا خیر خواهی و نصیحت می کرد، خداوند هم برای او خیرخواه بود، پس خداوند او را برای قومش مبعوث نمود و آن ها به جانب راست سر او ضربتی وارد کردند و او از آن ها غایب شد، سپس خداوند او را برای دومین بار مبعوث نمود، این بار به طرف چپ سر او ضربتی دیگر زدند و مجدّداً از میان آن ها رفت و غایب شد و سرانجام بار سوم که خداوند او را مبعوث نمود، به او در شرق و غرب سلطنت و موقعیتی را عطا نمود و میان شما نیز کسی همچون او وجود دارد، _که مقصود خود حضرت باشد _.
سپس ذوالقرنین حرکت کرد و رفت تا به محل غروب خورشید رسید (دید) « تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَهٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا» _که خورشید در چشمه ای گل آلود و سیاه غروب می کند، در آن جا گروهی را دید، به او گفتیم : ای ذوالقرنین ! یا آن ها را عذاب و مجازات می کنی و یا خوش برخورد خواهی بود _.
ذوالقرنین اظهار داشت : «أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُکْرًا _تا پایان _ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا» _اما کسی که ظلم کند، به زودی او را عذاب و مجازات می نماییم، سپس به پیشگاه پرورگارش باز می گردد و او را عقابی سخت می نماید …بعد از او نیز راهش را ادامه داد_، منظور دلیل و راهنما است، «حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا» _تا آن که به محل طلوع خورشید رسید، در آن جا دید که خورشید بر گروهی طلوع می کند که برای آن ها غیر از پرتو نور، هیچ پوششی قرار نداده ایم_، آنان هیچ گونه اطلاعی دربارهٔ سازندگی پارچه و لباس نداشتند ( و لُخت و عریان بودند، فقط پوشش آنان نور خورشید بود).
«ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا»_ بعد از آن، به مسیر ادامه داد_ و از راهنما متابعت کرد « حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا* قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا»_ تا به میان دو کوه رسید و در پشت آن دو کوه مردمی را دید که گویا هیچ سخنی را نمی فهمند * گفتند : ای ذوالقرنین ! یأجوج و مأجوج در زمین فساد می کنند، آیا می خواهی خراجی و مالیاتی را بر خود مقرّر کنیم تا تو میان ما و آن ها سدّی را ایجاد نمایی? _، بعد از آن ذوالقرنین اظهار داشت : «مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا* آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ»_ آن چه پروردگار من مرا بر آن توانایی داده است بهتر است، اگر می توانید مرا به نیروی خویش یاری کنید، تا میان شما و آن ها سدی بسازم* برای من تکه های آهن بیاورید_ پس برایش آوردند و آماده کردند و آن ها را بین دو کوه قرار داد به گونه ای که بین آن دو کوه را مساوی (و هم سطح) گردانید، سپس فرمان داد که آتش فراهم کنند، وقتی آتش آوردند، در کنار آهن ها شعله ور کردند به طوری که آهن ها همانند آتش قرار گرفتند، بعد از آن روی آن ها سُرب (قلع، نیکل) گداخته شده ریخت که سخت محکم و غیر قابل نفوذ گردد.
و این همان فرمایش خداوند است که فرمود : «حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا تا جایی که فرمود : _مَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا» _چون (آن ها) میان آن دو کوه انباشته شد، گفت : اکنون (در آتش) بدمید تا (آهن ها) همچون آتش گداخته گردید… و نتوانستند در آن سوراخی ایجاد کنند_.
بعد از آن ذوالقرنین گفت : «هَذَا رَحْمَهٌ مِنْ رَبِّی فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا»_ این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعدهٔ پروردگار من فرا رسد، آن را زیر و زبر کند و وعدهٔ پروردگار من راست است_.
(امیرالمؤمنین علیه السلام) افزود : ذوالقرنین به مسیر خود ادامه داد و در بین راه به هر قریه ای می رسید، همچون شیر غضبناک فریاد می کشید و از فریاد او، ایجاد تاریکی، رعد، برق و صاعقه می شد و کسی که با او کارشکنی و مخالفت می کرد به هلاکت می رسید، پس هنوز به مغرب زمین نرسیده بود که تمام اهل شرق و غرب تسلیم او گشتند، }
ادامه دارد ….