فردی فقیر که برای نگه داری روغن اندک خود خیک نداشت، روباهی شکار کرد و از پوست آن خیک برای خنک نگه داشتن روغن استفاده نمود
به او گفتند: پوست روباه حرام است. او برای نظر خواهی نزد یک شیخ رفت و سوال کرد.
شیخ عصبانی شد و گفت:
تو نمی دانی که روباه حرام است؟
مرد گفت: ای داد و بیداد، بد شد!
شیخ پرسید: مگر چی شده؟
گفت: آقا، روغنی در آن است که برای حضرتعالی آورده ام.
شیخ گفت: جانور، روبه بوده یا روباه؟!
مرد گفت: نمی دانم. روبه چیست؟
شیخ گفت: حیوانیست بسیار شبیه
روباه، برو آن را بیاور، انشاالله روبه است.
انشاالله پاک است. بد به دل راه نده!
برچسب هاداستان روب یا روباه داستان روبه یا روباه شیخ شیخ و مرد فقیر
این مطلب را نیز بخوانید
دستاورد بزرگ سیاست نصرالله
🔴 دستاورد بزرگ سیاست نصرالله دکتر وحید یامینپور در کانالش نوشته بود: حاج ابوالفضل رئیس …