{عاشورا در وادی این موجودات ۱۲}
{ عالم الاسد ۵}
ادامه نکته۱ از نکته ۵: اما اگر از فقیر بپرسید پس ضعفمان در کجاست ? می گویم دانش نجوم
در مکتب قبالا و مکاتب علوم خفیه انجمن های مخفی که تحت تاثیر علوم هرمسی می باشند. استفاده از دانش نجوم به موازات علم حروف و اعداد رکن رکین این مکاتب است. آنان هم در معارف عرفانی و اسراری خویش تا حدی نجوم و تنجیم را وارد نموده اند و هم در دانش علوم غریبه شان تنجیم گرایی یک رکن بسیار مهم است. و طبیعی است که چون در ارتباط با موجودات عوالم مختلف به دانش معمول اکتفا ننمودند و سعی در ارتباط گرفتن با ایزدان و موجودات عوالم دیگر اعم از عوالم بالایی و زیرین و .. نموده اند. برای این ارتباط همانگونه که در ماجرای عالم الاسد ملاحظه نمودید. نجوم و صور فلکی آسمان شب بسیار مهم است. دقیقا بخشی از دانش ارتباطات آنان بر پایه دانش نجوم و تنجیم و اخترباستان شناسی است. و این دقیقا همان بخشی است که جهان اسلام در آن ضعف بزرگ و تاریخی دارد ضعفی به بلندای تاریخ اسلام. شما در آثار قبالایی و هرمسی یهودی و غربی نجوم گرایی را به طور بسیار جدی ملاحظه می نمایید اما در آثار عرفانی اسلامی حروف گرایی بسیار بیش از نجوم گرایی دیده می شود. ضمن اینکه علمای علوم غریبه کار متاخر ما آنقدر که به علم جفر و حروف و تکسیر اهتمام داشته اند. هرگز نجوم را که علم انبیایی نظیر ادریس علیه السلام بوده را جدی نگرفته اند. بیشتر دانشمندان منجم از میان علمای معاصر ما نظیر علامه سردار کابلی و علامه شعرانی تا علامه بزرگوار حسن زاده آملی و شاگردشان آیت الله علی زمانی قمشه ای، به علم هیئت (آسترونومی) مشغولیت داشته اند تا تنجیم (آسترولوژی). درست است که این بزرگان ناآشنا با علم تنجیم نبوده و نیستند اما تنجیم دغدغه شان نبوده و نیست و خواننده گرامی باید بداند که علم تنجیم علمی است که فرد باید حداقل سی سال از عمر خویش را وقف آن کند و چند هزار زایچه ببیند و مدام در حال رصد تاثیر ستارگان بر وضعیت افراد و کشورها باشد و دانش خود را اینگونه مدام بروز نماید. در حالی که از زندگی این بزرگان معاصر چنین مسیله ای گزارش نشده است. و آنچه که فقیر نیز از آقایان مختلف دیده ام. علمای علوم غریبه ما آنگونه که در جفر و حروف متبحر هستند و ذوقش را دارند. ذوق نجوم و تنجیم را ندارند و این دقیقا مهمترین ضعف جهان اسلام در حیطه علوم خفیه نسبت به غرب و یهود است.
نکته ۶: در داستان شیر فضه در اصول کافی از شیری یاد شده است که سفینه غلام رسول خدا صلوات الله علیه در روم با آن برخورد کرد و آن شیر در اثر تذکر سفینه به مسلمان بودن و اینکه غلام رسول خدا صلوات الله علیه می باشد از دریدن وی خودداری می نماید. و چون فضه شیری را در کربلا می بیند یاد آن شیر می افتد. اینجا یاد آن شیر می افتد.
احتمالاً شیری که سفینه در روم می بیند از شیران خاندان اصلان شیر بوده است که شکل مادی بخود گرفته بود و رسول خدا صلوات الله علیه را می شناخته است. و با تذکر سفینه از دریدن وی خودداری نموده است. ما هم در روایات اسلامی و هم در داستان های جنیان داریم که من باب مثال جنیان به صورت مار بر زمین می خزیدند و با رسول خدا صلوات الله علیه یا حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام سخن گفتند به گونه ای که اصحاب حضرات هم ملاحظه نمودند. در داستان های عامیانه و واقعی هم از وادی جن بسیار شنیده ایم که ماری توسط فردی کشته شده که جن یا پری بود. بنابراین گاه جنیان و پریان توسط افراد عادی در هنگام مادی شدن کشته می شوند. زیرا آسیب پذیر می شوند. اینجا خواننده گرامی باید دقت نماید که این بدان معنی نیست که هر ماری جن یا پری است که مریی شده است. اما گاه ممکن است جنیان و پریان به صورت مار مرئی ظاهر شوند. آن دسته از افرادی که با وادی دفینه نیز سر و کار داشته اند مسلما دیده یا شنیده اند که چون بر سر فلان جنس رفتند ماری بسیار بزرگ پیدا شد و بعضا اشکال خلق الساعه ای نیز گزارش شده است مثلا مار شاخ داشته یا در ناحیه گردنش پشم داشته و … و این مارها پس از فراری دادن جویندگان گنج ناپدید شده اند. این مارها گاه اثر سیمیا و طلسم دفینه است اما در اکثر موارد موکلین نگهبان دفینه هستند. بنابراین شیران خاندان اصلان که امروزه رهبریشان با جناب اسکوچ است نیز توانایی مرئی شدن را داشته و دارند. به نظر شیر داستان فضه نیز یا خود اصلان یا از شیران خاندان وی بوده است که فضه توان مشاهده وی را داشته است و وی پس از تذکر فضه در واقعه کربلا شکل مرئی مادی بخود می گیرد. زیرا در رساله اسدنامه نیز به حضور اصلان در کربلا اشاره شده است هر چند کیفیت آن و چند و چونش نوشته نشده است.
ادامه دارد…