{نامیرایی جسم در بعضی مکاتب باطنی ۴}
با وجود عدم شواهد کافی فقیر نیز این نظریه را بسیار محتمل می دانم که بعضی نگاره های درختان مقدس در میان رودان که توسط محافظینی احاطه شده است. احتمالا داستانی دارد که ممکن است با اندکی تغییر ریشه داستان درخت حیات در سفر پیدایش تورات باشد. همچنین به نظر بنده احتمالا این درخت یا درختان مقدس در آسمان شب نیز ستاره یا صورت فلکی مرتبط داشته اند. پ ن: به نظر بنده باید بین نگاره های درختی که محافظینی دارد و بالای آن خورشید بالدار قرار دارد با درختی که فاقد خورشید بالدار هست تفاوت قائل شد. ۳: در متون دین مانوی نیز از دو درخت حیات و درخت مرگ یا شر یاد شده است. که از برآیند نوشته های این متون به نظر می آید که این درخت حیات که در سرزمین روشنایی قرار دارد همان درخت حیات در سفر پیدایش باشد. البته این بدان معنی نیست که وصفش عینا بی کم و کاست همان است. اما درون مایه همان است که مانی به فراخور دین برساخته گنوسی خویش به مانند اکثر موارد بر آن تغییراتی را اعمال نموده است. پ ن ۱: بخشی از تغییرات مانی به نظر ناشی از مکاشفاتش بوده که در آن قوای فهم و ادراکی وی نیز موثر بوده است. اما بخش دیگر به نظر ناشی از نظرات باطنی وی بوده است. پ ن ۲ : شاید بتوان درخت مرگ یا شر در متون مانوی را برابر با شجره الزقوم در قرآن مجید فرض نمود. ۴: اما در اساطیر یونانی نیز صحبت از درختی با سیب های زرین است که خاصیت بی مرگی را به خورنده اش ارزانی می دارد. این درخت توسط شماری از پریان به نام هسپریدها و یک اژدها یا مار بزرگ به نام لادون از آن محافظت می کند. {هسپریدها شماری از پریان دریایی، تعداد واقعی و شمار والدین ایشان در منابع، گوناگون است_با آن که نام آن ها از نظر لغوی، به معنای 《دختران شامگاه》است، آن ها را معمولا دختران اتلس و هسپریس می دانند_ و آنان نگهبان درختی بودند که سیب های زرین بر آن می رویید که گایا، به هرا در مراسم ازدواجش با زئوس به عنوان هدیه داده بود. لادون، مار صد کله، به آن ها در این کار، یاری می کرد. او یکی از فرزندان توفون و اخیدنه است. باغی که در آن، این درخت کاشته شده و آن را نگهبانی می کنند، به گفته برخی در دامنه کوه اتلس یا در جزایر رستگاری قرار دارد. هراکلس در خان پیش_پایانی خود. قرار بود که سیب های زرین را که بر آن درخت می رویید برای ائور روستئوس بیاورد. او در ظرفی زرین که از هلیوس به وام گرفته بود، به آن باور به دریا رفت. آن جا اتلس را فریب داد تا سیب ها را به دست آورد. ائوروستئوس سیب ها را به هراکلس بخشید و هراکلس آن ها را وقف آتنا کرد، آتنا نیز آن ها را به جای اصلی خود بازگرداند. اما سه سیب به آفرودیته داد و می گویند وی سیب ها را به میلانیون milianion و هیپومنس hippomenes ببخشید تا در مسابقه به آتلانتا پیروز شوند. }(دانشنامه اساطیر یونان و روم ترجمه رقیه بهزادی ص ۴۰۰) نکته : در مورد داستان سیب های زرین به نظر فقیر دو فرض را می توان مطرح کرد. نخست اینکه اصل داستان حقیقت دارد و جزایری به نام رستگاری در غرب و اقیانوس اطلس وجود دارد سیب زرین هم در این جزایر قرار دارد که بی مرگی را به خورنده اش ارزانی می دارد. و البته این داستان با خیالات مردمان یونانی و صورتی تحریف شده به شکل کنونی بدست ما رسیده است. اما فرض دوم این است که داستان یونانی جعلی است و همان داستان درخت حیات در کتاب مقدس است. میوه این درخت حیات که در بهشت عدن قرار دارد در بعضی داستان ها سیب بوده که در اساطیر یونانی به شکل سیب زرین در آمده و ماری که آدم و حوا را می فریبد در اساطیر یونانی به شکل لادون (ماری با صد سر) در آمده است. و خود بهشت عدن نیز در روایت یونانی به صورت باغی در آمده که در جزایر رستگاری قرار دارد. نکته ۲: هسپریس مادر هسپریدها در بعضی روایت ها خواهر ائوسفوروس Eosphorus و در بعضی روایت ها دختر برادر ناتنی ائوسفوروس یعنی هسپروس می باشد. ائوسفوروس همان موجودی است که در اساطیر رومی با نام لوسیفر شناخته می شود. و بعدها در دین مسیحیت همتای شیطان در نظر گرفته شده است. پ ن: اینهمانی لوسیفر با شیطان و یا ابلیس از دیرباز محل حرف و سخن بسیار بوده است. و داستانی به درازای تاریخ و اسطوره دارد. در اساطیر سایر ملل نیز کم و بیش از درختی شبیه به درخت حیات یاد شده که بدلیل اطاله کلام از نقل آن خود داری نمودم.
تصویر نگاره ای از درختی مقدس و احتمالا آسمانی متعلق به تمدن آشور که خورشید بالدار بر بالای درخت قرار دارد. دو ایزد محافظ نیز در دو طرف درخت قرار گرفته اند. این درخت ۲۹ گل دارد.
تصویر نگاره ای از درخت مقدس در میان رودان که اینبار خورشید بالدار بر روی آن قرار ندارد و دو موجود محافظ و بالدار با سری به شکل عقاب در دو طرف آن قرار دارند. سیزده گل در نگاره این درخت به چشم می خورد.
تصویر بازسازی شده شجره الحیاه یا درخت زندگی در آیین مانوی {در دیوارنگاره پرستشگاه مانوی، نگاره ی دهلیز شماره ۳۸ب در بزقلیق واقع در تورفان، تصویر نیایش گران درخت زندگی یا شجره الحیاه بازمانده است. این نگاره ی درخت زندگی، نماد سرزمین نور است و سه شاخه دارد که گفتیم نمایان گر سه مرحله ی آفرینش یا سه دوره ی کیهان شناخت مانوی است. } (بن مایه اسطوره آفرینش در آیین مانی چاپ دوم صص ۴۱ و ۴۲) پ ن: سه دوره کیهان شناسی مانوی به ترتیب عبارت است از دوره نخستین که در این دوره نور و ظلمت هنوز از یکدیگر جدا می باشند و خلقت آسمانها و زمین صورت نگرفته است. دوره دوم که دوره آمیزش و تقابل نور و ظلمت می باشد در این دوره آفرینش مادی صورت می گیرد. دوره سوم یا دوره زرین که نور و راستی و تاریکی و دروغ هر کدام به اصل خویش باز می گردند. نکته : در نوار قرمز پایین نگاره با خط اویغوری اینگونه نوشته شده که این گردهمایی ایزدان نگهبان است.
ادامه دارد….
منبع: کانال سلطان نصیر و عکس سایت اعتماد آنلاین