{چگونگی رها شدن آژی دهاک از دماوند۱ }
یکی از مطالب جالب و عجیب در متون زرتشتی نظیر زند بهمن یسن، چگونگی رها شدن آژی دهاک (ضحاک) از بند است. اگر عصر فعلی را عصر ظهور و به تبعش عصر رها شدن آژی دهاک از بند بدانیم به نظر اینگونه می آید که رهاننده آژی دهاک احتمالا فردی خواهد بود که یا ما وی را اکنون می شناسیم یا احتمالا در آینده خواهیم شناخت! یا حداقل اینکه فردی گمنام نخواهد بود بلکه نام وی در جامعه مطرح است یا خواهد بود. به مطلب زیر توجه نمایید:
{واندر آن هزاره اوشیدر ماهان(یکی از ادوار آخرالزمان در دین زردشتی)، مردم به پزشکی ایدون (اینچنین) هنرمند باشند، دارو و درمان ایدون به کار آورند و برند، که جز به مرگ دادستانی نمیرند؛ اگر به شمشیر و کارد زنند، کشند. ۱ }
نکته۱: استاد مهرداد بهار در کتاب پژوهشی در اساطیر ایران صفحه ۲۳۷ در پانویس این مطلب را می آورند که منظور از مرگ توسط دادستانی، مرگ به وسیله حکم دادگاه است یعنی فردی که قاتل است حکم مرگ بگیرد و در اثر شمشیر کشته شود. یعنی مرگ تنها در اثر شمشیر است.
در مجموع از این فقره از پیش بینی های زرتشتی اینگونه برداشت می شود که در آخرالزمان علم طب آنقدر پیشرفت می کند که عمرها طولانی می شود. و البته آنقدر طولانی می شود که مرگ جز با شمشیر نخواهد بود. هرگاه بخواهیم به نص وفادار بمانیم. باید بگوییم فعلا ما وارد چنین مرحله ای نشده ایم. یعنی درست است که عمرها نسبت به چند قرن اخیر طولانی تر شده است اما هنوز به مرحله از بین رفتن تقریبی مرگ نزدیک نشده ایم!
اما هرگاه بخواهیم این پیش بینی را با دوره فعلی منطبق بدانیم آنگاه می توانیم بگوییم که منظور تنها اشاره به طولانی شدن عمرها در اثر پیشرفت علم طب است و این مهم اکنون تا حدودی به نسبت یک هزار سال اخیر اتفاق افتاده است. هرچند که صنعتی شدن زندگی بشر باعث شده که ما امروزه مواد غذایی درست شده توسط کودهای شیمیایی و یا تراریخته و یا صنعتی آلوده را در سبد غذایی خویش داشته باشیم که اگر این مسئله انجام نمی شد عمرها از اینهم طولانی تر می شد. پس این هم یک نظر است که دوره اشاره شده همین دوره فعلی است.
از طرفی دیگر اگر بخواهیم این عمر را با عمرهای عجیب و غریب جمشید و فریدون در متون اساطیری و یا حتی آدم صفی الله و شیث هبه الله و نوح نجی الله در کتاب مقدس و یا دوموزی و … در الواح میان رودان مقایسه نماییم. این قیاس باطل خواهد بود. به نظر بنده آن عمرها نه فقط ناشی از طبیعی بودن زندگی مردمان آن دوره بلکه ناشی از باز بودن مرزها بوده است. زیرا به نظر فقیر باز بودن مرزها در عصر زرین، باعث می شده عالم ما لطیف تر از اینی باشد که امروز هست و انسان های پیشین جسمشان حدفاصل جسم انسان های امروزی و جنیان و پریان بوده است. و این جسم لطیف تر خود باعث عمر طولانی تر انسان در ادوار پیشین می شده است. بنابراین ممکن است پیش بینی بند گسستن آژی دهاک مربوط به اکنون نباشد و متعلق به دوره ای باشد که مرزهای عوالم لطیف تر باز شده اند و جنیان و دیوان و پریان و یاجوج و ماجوج و تارس و تافیل و ایزدان و شیاطین و موجودات مختلف بعضیشان کاملا مرئی و بعضی دیگر تا حدودی قابل رویت باشند و از آن دوره نیز چند سالی سپری شده باشد که عمرها طولانی شده باشد. هرگاه این تفسیر را بپذیریم به نظر ما این دوره می تواند دهه ۱۴۵۰ الی ۱۴۶۰ هجری قمری باشد. البته در ادامه مطلبی می آید دنبال کنید.
{ پس ملحدی۲ از بیت المال، بخشش آیینی خواهد، به سبب بدتری و الحاد [به او] ندهند. ملحد از آن کین به سوی کوه دماوند که [جای] بیوراسپ (ضحاک) است رود، دهان گشاید و گوید که «اکنون نُه هزار سال است [که] فریدون زنده نیست، ۳ چرا که تو این بند نگسلی و برنخیزی که این جهان پر از مردم است و ایشان از ورجمکرد برآورده شده اند.»
پس [از] آن [که] ملحد این چنین گوید، از آن جای که ضحاک از بیم آن تندیس فریدون [که] به [مانند] تن (=شخص) فریدون [است]، پیش بر ایستاده است، آن [بند] را نخست نگسلد، تا آن که ملحد چوب آن بند را از بُن بگسلد. پس ضحاک را زور افزاید و بند را از بُن بگسلد و به تاختن ایستد و در جای، آن ملحد را باز اوبارد، (فرو بلعد). [ضحاک] اندر جهان تازش و گناه کند و بی شمار گناه گران کند. از مردم و گاو و گوسفند و دیگر آفریدگان هرمزد یک سوم را باز اوبارد(فرو بلعد) و آب و آتش و گیاه را از میان برد و گناه گران کند.۴}
نکته۲: معنای ملحد در ظاهر امر مشخص است. هرگاه این واقعه را با دوره فعلی منطبق یا نزدیک بدانیم ممکن است این ملحد یا یک فرد کافر یا یکی از یهودیان آنوسی و یا بهاییان نفوذی در ساختار نظام سیاسی کشور باشد! ملحد مورد نظر از ساختار حاکمیت وقت پول و سهم مالی می خواهد. اگر داستان منطبق بر شرایط کنونی کشور باشد شاید من باب مثال جناب ملحد یک وام کلان بانکی بخواهد.
منبع: eitaa.com/soltannasir