{ کرم مغان ۲}
عده ای از یهودیان سعی دارند که منکر منشا اوستایی ریشه شناسی واژه دیو اشمدای (آسمودئوس) شوند که طبیعتا ناشی از تعصبات یهودی بودن آنان می باشد. امروزه رشته ای در دانشگاه های غربی تحت نام ایران شناسی در تلمود در مقطع دکتری وجود دارد که محصلین این رشته سعی دارند که تاثیراتی که یهودیان در دوران نوشتن تلمود از فرهنگ ایران باستان گرفته اند را نشان دهند. همچنین بیرون کشیدن تاریخ ایران باستان از لا به لای سخنان ربی های یهودی بخش دیگری از وظیفه محصلین این رشته دانشگاهی می باشد. از ایران سرکار خانم دکتر آزاده احسانی یکی از محصلین این رشته در کانادا بوده اند که احتمالا اکنون باید تز خود را در مقطع دکتری دفاع نموده باشند و فارغ التحصیل شده باشند.
نکته ۱: تعصبات یهودی ها تنها منحصر در دوران معاصر نیست. ربی های یهودی در تلمود ریشه شامیر را به داستان آفرینش نسبت داده اند که این نیز به نظر ناشی از تاثیر پذیری آنان از انوماالیش (اسطوره آفرینش بابلی) است که در آن به خلقت لخمو و لخامو اشاره شده است.
نکته۲: پیشتر مفصل به حضور سلیمان نبی حشمت الله در خاک ایران زمین بر طبق احادیث و تواریخ شفاهی پرداختم. بر طبق نص احادیث حکومتسلیمان نبی حشمت الله و پدر بزرگوارش داود خلیفه الله تا ناحیه اصطخر فارس بود و سلیمان نبی حشمت الله تا کابل نیز حضور پیدا می کردند. اینکه چرا مغان ایرانی به حضرتش کمک نمودند یا اینکه چرا اگر دانش های خاصی داشتند آن دانش ها را در اختیار حضرتش قرار دادند و یا خود آنگونه که باید و شاید نتوانستند یا نمی توانستند از دانش خویش در حکومت استفاده نمایند به نظر فقیر ارتباط با داشتن خوره (فره) شاهی دارد. اینکه مغان ایرانی وارث اسراری و حافظ اشیایی مقدس بودند. دلیل بر توان استفاده آن در سطح گسترده در جهان نیست ! در حکمت مغان ایران باستان تا خوره (فره) شاهی با کسی نباشد. استفاده از دانش های اسراری در سطح گسترده و کاربردی در حکومت و عالم ظاهری به مانند سلیمان ممکن نیست. و خوره اگر در نزد فردی از قوم دیگر و دین دیگر باشد برای آنان قابل احترام بوده است و به وی خدمت می نمودند. چنانچه به سلیمان نبی حشمت الله خدمت نمودند. تفکر نسبتا مشابهی البته با اختلافاتی امروزه در نزد یارسانیان نیز وجود دارد. اصطلاحات خاص آنان نظیر ذات مهمان یا دون بزرگان اگر در فردی غیر یارسانیان باشد. برای آنان قابل احترام است.
علی ای حال علاوه بر دوران سلیمان نبی حشمت الله، کرم های غول پیکر ظاهرا تا انتهای دوره اشکانیان در ایران زمین هنوز وجود داشته اند. به این مسئله در کتاب های کارنامه اردشیر پاپکان (بنیانگذار سلسله ساسانی) و شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی اشاره شده است.
به داستان هفتواد از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی توجه نمایید : 👇
{ کرم و کرمان
افسانه عجیبی است که دهقان نقل کرده است بشنویم :
در کنار دریای فارس شهری بود به نام کجاران که زندگی مردم به سختی می گذشت. دختران شهر با دوک ریسی و طناب بافی زندگی خود را می گذراندند؛ روزها دخترها دوک به دست، به دامن کوه می رفتند و به دوک ریسی می پرداختند. مردی در آن شهر بود که هفت پسر داشت و شاید به همین دلیل او را هفتواد می گفتند. او تنها یک دختر داشت که نزد پدر خیلی عزیز بود! یک روز که با دیگر دختران برای دوک ریسی به دامنه کوه رفته بود، سیبی در راه دید و برداشت. در آن کرمی یافت و آن را بر دوک خود نهاد و گفت: امروز من به بخت کرم دوک می ریسم! دختران دیگر هم با او همراه شده و هر کدام دو برابر روزهای پیش رشتند. او هر روز به کرم تکه سیبی می داد و هر روز دو برابر روز پیش نخ می رشت و بر احترام و تغذیه کرم می کوشید. تا اینکه کرم بزرگ تر و بزرگ تر می شد و هفتواد آن را در صندوقی نهاده و بر تغذیه آن پرداخت؛ زیرا وضع و حال آنها هر روز بهتر می شد و او و هفت فرزندش توانگر شدند. تا اینکه امیر آنجا بر هفتواد حسد ورزید و خواست تا ثروت او را بازستاند. هفتواد با هفت فرزند و عده ای از سپاه مزدور، با آن امیر جنگید و به بخت کرم آنها را شکست داد، مالک گنجینه ها و اموال امیر شد و خود را امیر آنجا خواند. مردم از هر سو بدو پیوستند و سپاهش بسیار شد. دژی در بالای قله کوه ساخت و دری آهنین در آن قرار داد. دور و بر آن دژ دیواری بلند ساخت به نحوی که چشمه آب بالای کوه نیز در آن محوطه قرار داشت. برای کرم هم که بزرگتر شده و در صندوق نمیگنجید حوضی ساخت و او را در آن نهاد. آن کرم پس از پنج سال مانند 👈فیلی بزرگ شده بود. مردم آن شهر را هم به خاطر آن کرم، کرمان می گفتند.
دختر هفتواد پرستار کرم و خود هفتواد سردار سپاه و هفت پسرش فرماندهان جنگی شهر کرمان بودند. هرکس که بدانان حمله ور میشد چون به آنجا می رسید، بر اثر بخت و اقبال آن کرم نابود میشد. }
ادامه دارد…
منبع:eitaa.com/soltannasir