نظر دکتر سید احمدرضا قائم مقامی استاد فرهنگ و زبان های باستانی دانشگاه تهران در مورد نام یزیدیه و اشتباه رایج بکار بردن نام واژه ایزدی برایشان.
گور پدر همه چیز
از صبح که بلند میشویم و از خانه بیرون میآییم، اول در خیابان و تاکسی و اتوبوس انحطاط اخلاقی جامعه جلو چشم میآید، بعد باید رفت در آن دارالعلم مرکز شهر که خدا میداند بناست چه بر سرش بیاید. بعد دوستان نوشتههای نو آقای پورجوادیِ سر پیری ذوقزده را میفرستند، بعد دوستی دیگر دیوان حافظِ حسابیِ شیاد بیسواد را میفرستد که پناه میبرم به خدا از آن، بعد فلان کس پیام میدهد که تو چرا آقای حصوری و مرحوم بهروز و اذکایی را داخل محقق حساب نمیکنی؟ (چرا بکنم؟) بعد یکی میپرسد فلان کس دژ بهمن شاهنامه را با توجه به نظر معروف ژرژ دومزیل این طور تفسیر کرده و گفته اسم زال هم همان زرد است (من هم یک فحشی میدهم)، و آن یکی گفته تا حال تمام مصححان کتابهای فارسی شکر خوردهاند و من تمام اینها را دارم از نو تصحیح میکنم، بعد یکی پیام میدهد که تو چرا به دکتر شفیعی فحش نمیدهی؟ (چرا به بقیهٔ دانشمندان و علمای گذشته فحش بدهم آخر؟ امیدوارم معنای کلمهٔ “بقیه” را فهمیده باشند)، بعد یکی پیام میدهد تو چرا یزیدیّه میگویی، در حالی که اینها ایزدی هستند؟ (بر پدر بیسوادی لعنت) بعد یکی پیام میدهد که تو دیوانهای که کلمهٔ “اقتراح” را به کار میبری؟ بعد یکی میگوید که فلان لغت “فارسی” که تو دربارهاش صحبت کردهای در “سومری” اینشکلی است و تو اشتباه کردهای. بعد یکی میگوید تو چرا دربارهٔ رسمالخط نظری میدهی؟ (اگر رسمالخط دست مانند من بود که وضع به از این بود) جواب من به همهٔ اینها این است که مردهشور درس خواندنتان را ببرد و بر پدر آن کسانی لعنت که علم را در این مملکت بازیچهٔ دست کردند و سالها به اسم روشنفکر و فیلسوف کار دانشگاه را تخطئه کردند و حالا در مجلاتشان مدافع دانشگاه شدهاند و وااسفا سر میدهند. اگر دانشگاه را از اول جدی میگرفتند، یک تودهای را به آن راه میدادند که برود سر درس بگوید ضحاک برای عدالت علیه ظلم قیام کرده که حصوری بل بگیرد و بعد یک شاعر احمق بیسواد به مبتذلترین شکل آن را در بوق و کرنا کند و دستاویز ناسزا به فردوسی نماید؟ اگر دانشگاه را به جد میگرفتند، آن حسابیِ ناحسابی در کتاب حافظش حافظ را چنین مسخره میکرد و در “فرهنگ حسابی” زبان فارسی را این طور به لجن میکشید؟ بعد اینها به من چه؟ چرا اینها را از من میپرسند؟ من یک نظر صریح روشن دارم که در گذشته هم گفتهام: دانشگاهی باید در دانشگاه کار معلمی و تحقیق و محصلی و دانشجویی خود را مثل یک حمال با جدیّت بکند و تمام لوازم حمالی را آماده کند، و هر کس هم دربارهٔ چیزی بنویسد که درسش را خوانده (خیال خانمها و آقایان راحت. من دربارهٔ چیزی مینویسم که درسش را خواندهام. در این چهلوپنج سال که از خدا عمر گرفتهام بیکار ننشسته بودهام. این جواب دخل مقدر). دربارهٔ آقای پورجوادی هم دیگر چیزی نمینویسم که چند تا وکیل مدافع از این ور و آن ور ناسزا برایم بفرستند. اصلاً کسی که قلم را از او برداشتهاند مگر به وکیل مدافع نیازمند است؟
منبع: کانال یادداشت های سید احمدرضا قائم مقامی
منبع: کانال سلطان نصیر