باغبان فقیر(+عالی) فوریه 13, 2017 داستان کوتاه ۰ استادی با شاگردش از باغى میگذشت .. چشمشان به یک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند . بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم ..! استاد … ادامه مطلب »