یزید ملعون را پسری بود با شرف … اکتبر 6, 2018 آموزش, داستان کوتاه, مذهبی ۰ چون سخنان معاویه بن یزید به اینجا رسید، بغض گلویش را گرفت، مدتی بلند بلند گریه کرد و آنگاه گفت: «ای مردم!من گناهان شما را به دوش نمی گیرم و حلقه وزر شما را به گردن نمی افکنم. اینک خود دانید و حکومتی که سامان می دهید. من بیعت خود … ادامه مطلب »