بازرگانی زنش را… ژانویه 21, 2017 داستان کوتاه ۰ بازرگانی پیش از رفتن به سفری دور و دراز با همسرش خداحافظی کرد. همسرش گفت: تو هیچ وقت هدیه ای ارزشمندی برایم نیاوردی. بازرگان جواب داد: امان از دست شما زنهای نا سپاس! هر چه که من به تو داده ام ارزش سالها کار داشته است. چه چیز دیگر می … ادامه مطلب »