در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند !
به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند
شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش برآن
اسب سوار است، حیوان کشش اینهمه عظمت را ندارد
ساعتی بعد عقب ماند به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند،دائم جلو می تازد
میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق بال در آورد !
در “غیاب” یکدیگر” حافظ آبروی” هم باشیم.
شکرا جزیلا……………………
این سایت بسیار زیباست
خیلی عالی و اموزنده بود. چقدر زیباست که اینطور مثبت به همه چیز نگاه کنیم و در غیاب هم دیگران رو نقد نکنیم . عیب جو نباشیم.