پاسخی به گِلِه ی یک توبه کار
مؤمنی نالیده بود و با صمیمیت و صداقت هم شکایت داشت که:
من زمانی گرایش چپ و مارکسیستی داشتم و بچهها را به کوه میبردم. آن جا دختران هم همراه ما بودند و حتی برخی از آنها موقع لغزیدن و افتادن به وسیلۀ ما دستگیری میشدند. شبها در پناهگاه مختلط میخوابیدیم و هیچ وقت احساس و وسوسهای نداشتم. اما حالا که توبه کرده و مذهبی هستم و متأهل هم شدهام با کمترین برخوردها وسوسه میشوم. و کلافه بود که آخر این حالت چیست؟
استاد خندید و با آن آرامش خاص فرمود: آن وقت، تو ریشهای نداشتی، پس میوههایت (عمل) در دست شیطان و تبلیغ حزب او بود و خوبیهایت هم به سود او بود. اصلاً شیطان میگفت: تو از خود مایی، پس چه وسوسهای؟ اما حالا که ریشهای یافتهای (اعتقاد به خدا) او میخواهد ریشهها را بزند، اما نمیتواند. پس به میوهها میپردازد، تا از این راه کم کم به ریشهها برسد. تو حالا قیمت یافتهای و باید خرابت کند. این است که در حج بعد از مشعرالحرام که شعور به حرمتها مییابی، بلافاصله رمی جمرات شروع میشود.
پس تا شعور به حرمتها نیافتهای، وسوسهای نیست. اما به محض شناخت و ادراک است که باید شیطان را رمی کنی آن هم دو بار