روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارس بخش چهارم
اما حال به سراغ هفتورنگ یا نگهبان شمال در متون ایرانی می رویم. در کتب ستاره شناسی ایرانی در دوره اسلامی نظیر التفهیم درباره هفتورنگ اینگونه آمده است: 👇
{و جمله ستارگان خرس کوچک را بنات النعش خُرد (بنات النعش کوچک) خوانند، زیرا که نهادشان مانند نهاد آن هفت روشن است که ایشان را بپارسی هفتورنگ و بتازی بنات النعش بزرگ و قطب را به ایشان قطب بنات النعش خوانند. اما نعش آن چهاراند که برمانندگی تخت چهارسواند. و بنات آن سه اند که بر درازا، نه راست نهاده است. … و بیرون از صورت عوا ستاره ای است بزرگ برابر بنات النعش، او را سماک رامح خوانند. …و او را از بهر بلندی سماک خوانند و گروهی او را نگهبان شمال نام کنند }(التفهیم صص ۱۰۰ و ۱۰۱)
ملاحظه می نمایید که هفتورنگ و نگهبان شمال ارتباطی با ستاره فم الحوت(دهان ماهی) ندارد. همچنین از نوشته های بیرونی در می یابیم که نام هفتورنگ از دوره ساسانی به دوره اسلامی منتقل شده است و به فراموشی سپرده نشده است. تنها نکته سردرگم کننده برای محققین این است که هفتورنگ ظاهرا نام هفت ستاره بنات النعش در صورت فلکی خرس بزرگ است و از طرفی سماک رامح در صورت فلکی عوا نگهبان شمال نام دارد؟! هر چند که این دو صورت فلکی به یکدیگر نسبتا نزدیکند اما فاصله آنها از یکدیگر به گونه ای نیست که بتوان هفت ستاره از بین این دو صورت را یک صورت جدید در نظر گرفت.
نکته دیگری هم که باید در نظر گرفت این است که هفتورنگ همانگونه که از نامش پیداست صورت فلکی ای شامل هفت ستاره است که احتمالا یک ستاره از این هفت ستاره باید پرنورتر از سایر ستارگانش باشد.
بعضی از محققین معتقدند که این چهارستاره سپاهبد در متن بندهش طبیعتا باید جز ستارگان پرنور و قدر اول در آسمان شب باشند که منطقی به نظر می رسد. سه ستاره شعرای یمانی (تیشتر) و ونند (نسرواقع) و سدویس (آخرالنهر یا شاید سهیل) جز ده ستاره پرنور آسمان شب می باشند.
اما ستاره دبه به عنوان پرنورترین ستاره صورت فلکی بنات النعش در بین سی ستاره پرنور آسمان شب جای ندارد بلکه رتبه سی و یکم را دارد. (با احتساب خورشید سی و دوم) حال آنکه سماک رامح در صورت فلکی عوا پس از شعرای یمانی و سهیل پرنوترین ستاره آسمان شب است.
استاد مهرداد بهار در کتاب پژوهشی در اساطیر ایران در مورد هفتورنگ اینچنین نوشته اند : 👇
{- (هفت اورنگ) پهلوی: haftoring، اوستا: hapto-iringa، به معنای دارای هفت نشان. آن را بنات النعش اکبر دانسته اند که در فارسی به معنای هفت تخت آمده است. در ادبیات پهلوی او سپاهبد شمال و از سیارات، هرمزد دشمن او است و چنانچه خواهد آمد، محتمل است سماک رامح باشد. اما آقای مهندس سرفراز غزنی چنین گمان دارند که چهار سپهبد آسمان منطقا می بایست از میان ستارگان قدر اول انتخاب شده باشند؛ زیرا آنچه از متن بندهش بر می آید، جز ستاره جدی که سپهد سپهبدان است، سه سپهبد از چهار سپهبد چهار سوی آسمان از اختران قدر اول اند، از آن جمله است تیشتر که سرور ستارگان و روشنترین ستاره شبهای آسمان است، با قدری برابر ۱/۵_ ؛ سهیل با قدری برابر ۰/۷۳ – که دومین ستاره درخشان آسمان است و نسر واقع با قدری برابر ۰/۰۴ که چهارمین ستاره درخشان آسمان است. بنابراین، منطقا باید هفت اورنگ به صورت فلکی دب اکبر، بلکه سومین ستاره درخشان آسمان، یعنی سماک رامح باشد که قدری برابر ۰/۰۰ (۱) دارد و سومین ستاره درخشان آسمان شمالی است، در حالی که در همه دب اکبر ستاره ای از قدر اول موجود نیست و شش تای آنها از ستارگان قدر دوم اند و هفتمین آنها از ستارگان قدر سوم است.
اما آقای مهندس غزنی دلایل دیگری هم دارند:
(۱) در کتاب صورالکواکب عبدالرحمن صوفی رازی درباره سماک رامح چنین آمده است، و سماک را تنها حارس شمال، یعنی پاسبان شمال و حارس السماء نیز خوانند.
(۲) در کتاب پهلوی کارنامه اردشیر بابکان آمده است: «سالار اختر شماران به پاسخ گفت که کیوان در حضیض و ستاره هرمزد به اوج آمد. از برای او(؟) بهرام و ناهید به ناحیت هفت اورنگ و شیراختر (برج اسد) قران شوند و به هرمزد یاری دهند و بدین روی چنین نماید که خدایگان و پادشاهی نو به پیدایی آید.》
آنچه در این متن مهم است، این است که سیارات در منطقه البروج حرکت می کنند و هرگز به هفت اورنگ که دب اکبر باشد، نمی رسند. اما انتهای صورت فلکی عوا، که سماک رامح از جنوبی ترین ستارگان آن است، در مداری قرار می گیرد که با مدار صورت فلکی شیر یک است. }
پ ن ۱ : میزان نور ستاره سماک رامح و نسر واقع طبق محاسبات اخیر اندکی با آنچه استاد مهرداد بهار نوشته اند تفاوت دارد که ما بدلیل نقل امانت مطلب ایشان را همانگونه که در کتاب آمده بود نقل نمودیم.
روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارس بخش پنجم
ادامه مطلب استاد مهرداد بهار از کتاب پژوهشی در اساطیر ایران …👇
{(۳) در صورالکواکب آمده است: او را رامح از جهت آن خوانده اند که کوکب شانزدهم را که بر فخدر است و بیستم را که بر ساق چپ است، به نیزه تشبیه کرده اند که او دارد، و آن دو کوکب متقارب را که بر کمر اند، یعنی هفدهم و هژدهم، به سر نیزه که در طرف شانزدهم باشد از نیزه و بیست و یکم و بیست و دوم را به سر نیزه که در دیگر طرف باشد که کوکب بیستم است (تشبیه کرده اند) و شانزدهم را عرب تابع سماک و رایت شمال، یعنی علم او و رایت فکه نیز خوانند. }(کتاب پژوهشی در اساطیر ایران مهرداد بهار صص ۶۴ و ۶۵ )
پ ن۲: استاد بهار در ادامه بند سوم هفت ستاره صورت فلکی عوا را که از نظر ایشان بر طبق نظرات استاد سرفراز غزنی همان هفتورنگ هستند مشخص نموده اند که ما در ادامه در تصویر نشان خواهیم داد.
پ ن۳: در مورد آنچه در متن پهلوی کتاب کارنامه اردشیر بابکان در مورد جایگاه هفتورنگ آمده ذکر این نکته ضروری است که هفتورنگ در متن این کتاب غیر از شیر اختر (برج اسد) است و هر چه هست در نزدیکی مکان صورت فلکی اسد قرار دارد. بخشی از صورت فلکی بنات النعش تقریبا در بالای برج اسد قرار دارد. هر چند که سیارات در منطقه البروج حرکت می کنند و فاصله بنات النعش با برج اسد نسبتا زیاد است. اما با اینحال در تقسیمات ۳۰ درجه ای که برج اسد را شامل می شود. درجات آخر آن از کوکب خالی است و صورت فلکی اسد را شامل نمی شود اما به موازات آن در بالا بخشی از صورت فلکی بنات النعش قرار دارد. پس ممکن است قران بهرام و ناهید در این ناحیه صورت گرفته باشد.
احتمال دیگر این است با توجه به اینکه دبه پرنورترین و آخرین ستاره بنات النعش به موازات برج اسد و در بالای ستاره ظهرالاسد در صورت فلکی اسد قرار دارد و حدودا ده الی پانزده درجه انتهایی برج اسد با هفتورنگ (بنات النعش) در یک راستا قرار دارد بنابراین قران (همنشینی) بهرام و ناهید در این محدوده رخ داده است.
اما احتمال سوم آنچه است که مهندس سرفزاز غزنی گفته اند و آن اینکه انتهای صورت فلکی عوا و ستاره سماک رامح به انتهای برج اسد نزدیک است. هر چند به نظر بنده استدلال جناب غزنی در اینجا تمام نیست. زیرا صورت فلکی عوا در بالای برج میزان و سنبله قرار دارد و تنها در صورتی می توان امتداد هفتورنگ را تا ناحیه بین صورت فلکی اسد و سنبله در نظر گرفت که صورت فلکی گیسوی برنکی هم جزئی از هفتورنگ باشد. و طبق نظر مهندس غزنی هم باید قران بهرام و ناهید در انتهای برج اسد صورت گرفته باشد.
نتیجه گیری و جمع بندی : از مجموعه شواهد می توانیم مطمئن باشیم که هفتورنگ یا سپاهبد شمال در منطقه ای نزدیک به صورت فلکی اسد قرار دارد. و طبیعتا با یکی از دو صورت فلکی بنات النعش و یا عوا در ارتباط است. بر اساس جدولی که در کتاب منتهی الادراک فی تقسیم الافلاک آمده است. چهار نگهبان آسمان کاملا با آخرالنهر (نگهبان جنوب) و شعرای یمانی (نگهبان شرق) و نسرواقع یا شاید طبق نظر هنینگ نسرطائر (نگهبان غرب) و سماک رامح (نگهبان شمال) هماهنگ است. اما بر طبق متن کتاب کارنامه اردشیر بابکان احتمالا هفتورنگ باید همانبنات النعش باشد.
بنده برای حل معمای هفتورنگ بودن بنات النعش و نگهبان شمال بودن سماک رامح یک نظریه دیگری داشتم که متاسفانه بدلیل کمبود منابع اصیل که عمدتا به زبان انگلیسی است و در خارج از کشور یافت می شود به در بسته خوردم. یافته بنده این بود. در کتاب فرهنگنامه خدایان و دیوان بین النهرین از گروهی از ایزدان هفتگانه با نام sebittu یاد شده است. محققین معتقدند که این ایزدان ریشه ایلامی دارند و خواهر این ایزدان در ایلام باستان narunte نام دارد. بنده احتمال می دهم که این هفت ایزد که با یکدیگر برادر هستند همان هفتورنگ متون ایرانی باشد. جالب است که بدانید هفتورنگ در متون فارسی هفت برادر نیز نامیده می شوند. شباهت دیگر این گروه از ایزدان به هفتورنگ متون پهلوی حالت مبارزه آنان است. آنان در نقوش کاخ ها و سنگ نگاره ها سلاح در دست دارند و در توصیفات با قدرت های جادویی بر علیه دیوان مبارزه می نمایند. در واقع می توان گفت که پاسبان هستند. و این دقیقا همان توصیف هفتورنگ در متون پهلوی ما است که این هفت ستاره بر سر دوزخ به پاسبانی گماشته شده اند.
نظریه بنده این بود که هفتورنگ یا هفت برادر همان هفت ایزد ایلامی و سماک رامح خواهرشان باشد. البته وجهی دیگر نیز به نظرم رسید و آن اینکه هفتورنگ همان هفت ستاره صورت فلکی عوا (شامل سماک رامح) باشند و خواهرشان سماک اعزل در صورت فلکی سنبله باشد. مع الوصف این نظریات مانعی دارد و آن این است که در متن کتاب فرهنگنامه دیوان و خدایان بین النهرین این هفت ایزد را با ستارگان خوشه پروین مرتبط دانسته اند.
در سمت چپ تصویر، صورت فلکی عوا (گاوران) را مشاهده می نمایید. ستاره سماک رامح یا نگهبان شمال را که سومین ستاره پر نور آسمان شب است با رنگ نارنجی در این صورت فلکی مشاهده می نمایید. این ستاره از نظر بعضی محققین به همراه شش ستاره پر نور دیگر در این صورت فلکی همان هفتورنگ یا سپاهبد شمال است.
به فاصله انتهای این صورت فلکی با صورت فلکی اسد توجه نمایید این فاصله آنقدر زیاد است که به سختی می توان نظر مهندس غزنی را در این باره پذیرفت که هفتورنگ در متن کارنامه اردشیر بابکان همین هفت ستاره باشد.
🧽رنگ زرد ستاره دبه در صورت فلکی بنات النعش است.
🔹رنگ آبی ستاره ظهر الاسد در صورت فلکی اسد است.
نکته: طبق روایتی که از بعضی مغان زرتشتی شنیده ایم. چون گاوران ها (صورت فلکی عوا) در آسمان ظاهر شوند. گاهان حقیقی احیا خواهد شد.
این تصویر نقشه ستارگان آسمان شب است که در کتاب نجوم به زبان ساده آمده است. اگر تصویر را بزرگ نمایید به فهم شما در تقسیم بندی جایگاه چهار ستاره سپاهبد در متن بندهش کمک می نماید.
رنگ سفید ستاره آخرالنهر (احتمالا نگهبان جنوب) است که تقریبا در پایین صورت فلکی حمل قرار دارد.
رنگ آبی ستاره شعرای یمانی یا تشتر (نگهبان شرق) که تقریبا به موازات برج سرطان در پایین خط دایره البروج قرار دارد.
رنگ نارنجی ستاره سماک رامح (نگهبان جنوب) که تقریبا به موازات برج میزان در ناحیه شمال قرار دارد.
رنگ صورتی ستاره نسرواقع و رنگ سبز ستاره نسر طائر (نگهبان غرب) که تقریبا به موازات برج جدی قرار دارد.
پ ن: اکثر محققین ونند را نسر واقع می دانند. اما هنینگ ونند را نسر طائر می داند.
پ ن ۲: این تقسیم بندی نشان می دهد که چهار ستاره سپاهبد آسمان شب هیچ کدامشان جزو ستارگان صور فلکی منطقه البروج نیستند
پ ن۳: در پایین شعرای یمانی، ستاره سهیل را می بینید که اکثر محققین آن را نگهبان جنوب می دانند. از آنجایی که وی تقریبا نزدیک به شعرای یمانی و کمی پایین تر از وی قرار دارد بنده آخرالنهر را گزینه مناسب تری می دانم.
تصویر هفت ایزد ایلامی (هفت برادر) در سنگ نگاره ای متعلق به ۱۲۰۰ پیش از میلاد یافته شده در شوش. این هفت ایزد همگی سلاحی در دست دارند و گویی از چیزی یا جایی پاسبانی می کنند. محتمل است که اینان همان هفت اورنگ یا هفت برادر باشند که در متون پهلوی پاسبان دوزخ می باشند و مانع از خروج دیوان و دروجان از دوزخ به جهان ما می شوند. البته اکثر محققین این هفت برادر را با خوشه پروین مرتبط می دانند. این هفت ایزد در میان رودان sebittu نامیده می شوند.
در نسک مینوی خرد صفحات ۶۰ و ۶۱ در مورد هفتورنگ اینگونه آمده: 👈 { و ستاره هفت اورنگ با ۹۹۹۹۹ فروهر مقدسان در در و گذر و دوزخگمارده شده است. برای بازداشتن آن ۹۹۹۹۹ دیو و دروج و پری و جادوگری که در مخالفت با سپهر و اخترانند. حرکتش پیرامون دوزخ است. و کار اساسیش این است که دوازده خانه بروج را در دست دارد به منظور درست آمدن و رفتن آن ها. و آن دوازده برج هم همان گونه به یاری و نیروی هفت اورنگ حرکت می کنند. هر اختری چون به البرز داخل شود، پشت به هفت اورنگ کند. و پناه از هفت اورنگ خواهد.}
تصویر سه تن از هفت ایزد با تبرها و چاقوهایی در دست که کمان های اصلی آنها پاک شده است. سنگ بنای حجاری شده کاخ سلطنتی آشوربنی پال نینوا (فرهنگنامه خدایان دیوان بین النهرین ص ۲۷۰) به شباهت تصویر این ایزدان با همتای ایلامیشان در شوش دقت نمایید.
{درست همانند گروه دیوها (هفت دیو)، sebittu ( نام سومریشان iminbi) نامی برای هفت خدای نیکوکار نیز بوده است که می توان قدرتشان را با استفاده از افسونهای جادویی، علیه دیوان شیطانی مهار کرد. هفت خدا با یکدیگر به همراه خواهرشان نَرودو narudu که احتمالا اصلیتش عیلامی و به نام الهه نرونته narunte بوده و بنابراین شاید اصلیت خود خدایان نیز عیلامی بوده باشد، فعالیت می کردند. آنها را باید از هفت خردمند (apkallu بابلی) متمایز دانست. آنها شاید همان هفت فرزند ایش هره ishara باشند. آنها گاهی با گروه دیگری که احتمالا هفت پسر ان مشره enmesarra می باشند، معابدی برای این هفت ایزد در پایتختهای آشوری، یعنی کلهو kalhu (نیمرود)، دور_شرکین dur_sarken (خورساباد) و نینوا، وجود داشته است. از نظر ستاره شناسی آنها با گروه ستاره ای هفت خواهر یا پروین مشخص می شدند. }
تصویر مجسمه سنگی ایزدبانوی ایلامی ناروندی یا نرونته (narunte) خواهر هفت برادر یا هفت ایزد نگهبان یافت شده در شوش متعلق به ۲۱۰۰ پیش از میلاد
{شمایل نگاری حساب شده از هفت خدا در دوره نو-آشوری مشخص است. آنها کلاههای استوانه ای با لبه های بالایی پردار به سر داشته و رداهای بلند جلو باز به تن دارند. هریک تبر و چاقویی و همچنین یک تیر و کمان در دست دارند. اینها خصوصیاتی هستند که با توجه به کارایی پیکره های محافظ واقع در اطراف خانه طی مراسم مذهبی مخصوص هفت خدا، در نظر گرفته می شدند. در عمل ظاهرأ، وقتی این شمایل نگاری در هنری غیر از هنر تجسمی، ظاهر می شدند، مشکلاتی را ایجاد می کرده اند. چرا که بر روی یک تخته سنگ کنده کاری شده از کاخ آشور بانیپال (دوره حکومت ۶۶۸ – ۶۲۷ پیش از میلاد) در نینوا، کمانهای بلندی که اول حجاری شده بودند، بعدها به خاطر تبرها و چاقوها، پاک گردیدند. دست کم در هنر نو-بابلی و نو-آشوری، نماد هفت خدا»، هفت نقطه بوده است که گاهی هفت ستاره (احتمالا اشاره ای به هویت هفت خواهر یا پروین) جای آنها را می گرفته است.}(کتاب فرهنگنامه خدایان، دیوان و نمادهای بین النهرین ص ۲۶۹)
منبع: eitaa.com/soltannasir