{ساگارتی قبیله هفتم ماد ۶}
{باری، استرک، یکی از کردشناسان، چهره چیترا تخمه ساگارتی را در نقوش بیستون شبیه به کُردان جبال ایران تشخیص داده است. هنری فیلد نژاد شناس به نقل از راولینسن یاد کرده است که: «شاید کردها و لُرهای امروزی از لحاظ خصوصیات شبیه تر به مادی های باستان باشند، تا ساکنان لطیف فلات بزرگ». بنا به اشارت مورخان باستان هم در خصوص کاسان (اقوام مختلف جبال زاگروس) ماه / ماد، قبایل کورتی/کیرتی (شاید کردان حقیقی) و ساگارتی در ابواب زاگروس و گوریک (گوران) نیز در همان منطقه از آن زمره بوده اند. چنانکه قبلاً اشاره رفت، هرتسفلد باستان شناس هم معتقد بوده است که ساگارتی های باستان از جمله نیاکان کردان کنونی توانند بود. اینک، با توجه به آنچه پیشتر در باب حضور ساگارتیان در نواحی جنوب شرقی ایرانزمین، یعنی حدود کرمانیان گذشت، حیرت محققان در این خصوص کاملا طبیعی است. از جمله دیاکونوف در مورد چیترا تخمه ساگارتی گوید:«معلوم نیست که مقصود آیا ساگارتی های ایران مرکزی بوده، یا ساکنان زیکر توی آذربایجان؟» استرک نیز به درستی ارتباط بین زکرتوی پارسوآیی را با قوم اسگرته درنیافته است. شادروان مینورسکی، صاحب تحقیقات گرانقدر در باب کردان، اساساً بومگاه قبیله ساگارتی را درمشرق ایران، مشخصا در سیستان کنونی دانسته است، که در دوره آشوریان به مغرب ایران کوچیده و در کشور مادان (کردستان کنونی) آرمیده اند، و هم ایشان زکرتو یا زاگروتی های مذکور در متون آشوری باشند.چنین است وضع دوبختى قبیله ساگارتی عهد باستان که دانسته نیست شرقی اند یا غربی، یا حسب اَسناد، هر دو؟
اما از نظر راقم این سطور، مسأله تقریباً حل شده است. نخست باید با دیاکونوف، صرف نظر از بعضی توجیهات تردیدآمیز و گاه متناقض وی، در مفهوم جغرافیایی قبایل نیمه مادی – نیمه پارسی که ساگارتیان از آن جمله اند، موافق بود؛ بدین قرار که قبیله مزبور، چنانکه به تحقیق پیوست، اصلا و از حیث زبان قومی هم (چنانکه وی به تحقیق نشان داده) همانا مادی بوده، و اگرچه در کشور زکرتو می زیسته (بین مراغه و میانه کنونی) از آنان در بخشهای مختلف ایران و از جمله در جنوب شرقی آنجا (نزدیک سیستان) نیز یاد گردیده است. همه می دانند که هرودوت (کتاب ۱، بند ۱۲۵) اگر ساگارتیان را جزو قبایل پارس شمرده، مخصوصا ایشان را کوچنده (nomad) یاد کرده، که پیداست مفهومی مخالف با یکجانشین دارد. اما کسی متوجه نشده است که هرودوت در جای دیگر (کتاب ۷، بند ۸۵) همین قبیله معروف پارسی زبان صحراگرد را که جامه شان نیم پکتینی – نیم پارسی بوده، با صفت سرگردان / آواره (در ترجمه انگلیسی راولینسن:(wandering tribe) یاد نموده است، که با این وصف، دیگر قید جهت و مکان هم از عهده آن ساقط و به اصطلاح همه جابرو می شود، هم مشرق، هم جنوب…
اتفاقاً به دلیل همین صفات و بل تحقیقاً به سبب چنین خصوصیات عشایری کمابیش متباین با ویژگیهای آرمندگی نسبتا متمدنانه سایر قبایل مادی یکجانشین یا نیمه کوچنده است که قبیله ساگارتی توانست با شیوه های رزمی چالاکانه خویش (که هرودوت شطری بیان نموده) در پیکار با آشوریان برتری و شایستگی لازم را برای احراز رهبری قبایل و ربودن گوی پادشاهی ماد از آن میان کسب کند. خلاصه، موافق با نظریات عالمانه در باب تکوین دولتهای جوامع باستانی، قبیله هر چه بدویتر، کوچنده تر و زمخت تر البته به مراتب بهتر از هر جماعت آرمنده ای از پس سلطه نظامی-سیاسی فرو پاشنده ای چون دولت آشور سده هفتم ق م بر می آید. این فقره در تاریخ آسیا و ایران، هرگز پدیدۂ منحصر به فردی نیست. }
منبع: eitaa.com/soltannasir