{ساگارتی قبیله هفتم ماد ۷}
{دولتهای باستانی و سده های میانه ایرانزمین، بدون استثنا در آغاز کار عشایری بوده اند، یا به حول و قوه عشایر کوچندہ جنگجو بر سر کار آمده اند.
باری، پس از این بیان تمهیدی، راقم سطور مایل است که هرچند در اغلب موارد یا موضوعات با نوشته های کوک استاد تاریخ باستان دانشگاه بریستول موافق نیست، و حتی نوشته اش را قابل نقل نمی داند، تنها در موضوع مانحن فیه بد نباشد که چکیده سخن او را بیاورد: «تردیدی نیست که قبایل کوچنده عهد باستان، درآمد و شد از کوهستان به هامون آزاد بودند؛ از جمله تیره پارسی و کمند افکن ساگارتی که اَسواران آن همراه با خشایارشا به یونان رفت، خود مثال بارزی در کوچ است. زیرا هرودوت ایشان را جزو چهاردهمین ساتراپی هخامنشی در مشرق ایران یاد میکند، حال آنکه وقتی داریوش ایشان را (همراه با چیتراتخمه ساگارتی) به سال ۵۲۱ ق م سرکوبی نمود، آنان در ماد یا شمال پارس بودند. (اخیراً نظر غالب بر آن است که جایگاه ساگارتیان حوالی بیابان کرمانیان بوده، لیکن آنجا کشور سوارکاران و اسب پروران نباشد.) یک چنین موردی تنها با وضع عشایر کنونی قیاس پذیر است، چنانکه طوایف قشقایی تابستان را در اعالی زاگروس، یعنی در منطقه پرتیکان؛ مادی (فریدن اصفهان) به سر برند، و در پاییز به مرکز فارس تا حدود سواحل خلیج فرود آیند. اگر سگرتی های باستان هم بدین سان عمل می کرده اند، پس به ناچار هنگامی که داریوش ایشان را سرکوب کرد (۵۲۱ق م) تابستان بوده و در ماد بوده اند. اما زمستان لابد در کوچگاه جنوب شرقی به سر می بردند، که هرودوت ایشان را جزو ساتراپی ۱۴ (سیستان) برشمرده است. بیش از این در خصوص ساگارتیان نمی توان حدس زد.» یک چنین همه جارَویی با چند جا بودگی، در واقع پراکندگی شماری از عشایر نیمه غربی ایران (ماد و فارس) را برحسب همنامیها، چنانکه مسعودی ( التنبیه و مروج) و ابن بلخی (فارسنامه) و اصطخرى (المسالک) و جز اینها یاد کرده اند، در عهود اسلامی نیز می توان دریافت؛ و جالب توجه آنکه جملگی را جزو :point_left:اکراد جبال، و کوچگاه هایشان را زموم الأکراد نوشته اند. خلاصه آنکه ساگارتیان هم در شمال غرب ایران بوده اند و هم در جنوب شرق آن، و چون بنا به هرودوت جزو فارس نیز به شمار می رفته اند، هیچ زمینه جغرافیایی دیگری جز بدین عبارت وجود ندارد که: این قبایلِ «نیم مادی – نیم پارسی» همانا سرتاسر جبال زاگروس را می پیموده اند، کوهستانی که به حق نامش را هم از نامویس ایشان ستانده است.
[ «زاگروس، تلفظ یونانی کلمه «زاکروتی زکرتو»
(ساگرتی) است، راقم این سطور رساله مفصلی در باب جبال» مزبور دارد، که هنوز چاپ نشده است (مهر ۱۳۸۸)]. } (کتاب ماتیکان تاریخی پرویز اذکائی صفحات ۲۱۳ الی ۲۲۷)
تصویر قسمتی از کتیبه بیستون که در آن به شورش چیترتخم نام ساگارتی بر علیه داریوش اشاره شده است.
ترجمه این فقرات سنگ نبشته بیستون داریوش کبیر :
{ستوندوم بند ۱۴- داریوش شاه گوید: مردی چیتر تخم نام ساگارتی بمن یاغی شد و بمردم گفت من شاه ساگارت و از دودمان هووخشتر هستم. من سپاهیانی از ماد و پارس بسوی او فرستادم و تخمسپاد Takhmaspada نام مادی را که تبعه من است فرمانده آنها کردم و بآنها گفتم پیش روید و شورشیان که خود را از آن من نمیدانند در هم شکنید پس از آن تخمپاد با سپاه رفت و با چیتر تخم جنگید اهورمزدا مرا یاری کرد بخواست اهورمزدا سپاهیان من بر سپاهیان یاغی غلبه کرد و چیتر تخم را اسیر و پیش من آورد من گوشها و بینی او را بریدم و یک چشم او را در آوردم و دم در کاخ خود او را زنجیر کردم تا همه مردم او را بینند سپس در اربل Arbela او را دار زدم.}(کتاب تمدن هخامنشی علی سامی ص ۱۴۳ نشر پازینه)
منبع: eitaa.com/soltannasir