تصویر صورت فلکی اوریون
{این نقش آسمانی اغلب به صورت مردی دیده می شود که گرزی در یک دست و پوست شیری در دست دیگر دارد. ظاهرا نام اُریون از آکادها به افسانه های یونانی انتقال یافته است. همچنین برای این شکارچی برجسته اساطیر، بیش از یک داستان در افسانه های یونانی وجود دارد. مهم ترین افسانه منسوب به او، از این قرار است که گویا او پسر پوزئیدون ایزد دریاها و یاریاله دختر شاه سرزمین کړت است. پدر نیرومند، قدرتی شگرف به او عطا کرد تا بتواند بدون کم ترین ناموزونی در گام هایش روی آبها راه برود. همچنین در ادیسه هومر آمده است که او شکارچی بزرگی است که چماق برنزی در دست دارد و دو صورت فلکی، سگ بزرگ و سگ کوچک، او را تعقیب می کنند. بنابر افسانه ها، آرتمیس ایزدبانوی شکار و ماه و خواهر دوقلوی آپولون، عاشق شکارچی و با نیروی اشراقی اش از او حمایت می کند، اما شکارچی سر به هواتر از آن است که قدر عشق این ایزدبانوی شیفته را بداند.
داستان بی اعتنایی او به عشق آرتمیس از آن جا آشکار می شود که روزی در جنگل به دنبال شکار پرسه میزد، به ناگاه با هفت دوشیزه زیبا روبه رو می شود که در کمین ماده گوزنی نشسته بودند. }
تصویر صورت فلکی شکارچی در مقابل صورت فلکی ثور
{آنها با دیدن شکارچی وحشت زده پا به فرار می گذارند و شکارچی نیز خوشحال از شکار بهترش آنها را تعقیب می کند.
آنها در واقع هفت خواهر بودند که به پلیادها مشهورند و پدرشان 👈اطلس، ایزدی است که آسمان را بر دوش نگاه داشته و مادر آنها نیز 👈حوری دریایی، (پری دریایی) پلیون است که محافظ کشتیرانان بود. پلیادها به معنی تجمع فاخته هاست. (در متون دیگری که بنده در اختیار دارم پلیادها به کبوتر تبدیل می شوند ->دانشنامه اساطیر یونان و روم دیکسون)که البته این اسم را از افسانه یونانی گرفته اند. نام های این هفت خواهر عبارتند از: میا، الکترا، تایجته، اَلسیونه، سلیونو، آستروپ و مروپ.
شکارچی از میان این هفت خواهر عاشق مروپ شد و برای به دست آوردن دل مروپ شروع به تعریف و ستایش از شکار کردن های خود کرد.
اما موفق به تصاحب معشوقه اش نشد. تا این که شبی وقتی مروپ شراب نوشیده بود شکارچی سعی در ربودن او کرد. پدر مروپ هم برای تنبیه او، دستور داد تا چشمان شکارچی را درآورده و او را از جزیره بیرون اندازند. او پس از این تحقیر به سمت شمال، به طرف جزیره لمنوس به راه افتاد.}
تصویر صورت فلکی شکارچی در مقابل ثور و پلیادها که در ناحیه شانه ثور قرار دارند.
{و در آن جا هفائستیوس(آهنگر ایزدان) یکی از دستیاران خود به نام کدالیان را به او داد تا نقش چشم را برای او بازی کند و به دستیارش گفت که شکارچی را به طرف شرق، جایی که خورشید طلوع می کند ببرد به این امید که طبق گفته یکی از ایزدان چشم های او شفا پیدا کند. البته با طلوع خورشید چشمهای او به طرز معجزه آسایی شفا یافت. اما آرتمیس که از شکارچی بسیار خشمگین بود شکایت خود را نزد بزرگ ایزدان زئوس برد و داوری او را خواستار شد. زئوس هفت خواهر را به دسته ای فاخته تبدیل کرد و به آسمانها فرستاد. اما این کار کافی نبود آرتمیس که نمی توانست از بی حرمتی های آشکار شکارچی راحت بگذرد، با لاف زدن های پی در پی او در مورد این که هیچ جانوری نمی تواند بر او چیره گردد مواجه شد و این خودستایی ها، آتش خشم ایزدبانوی شکار را برای انتقام شعله ورتر کرد. آپولون برادر آرتمیس برای انتقام با شکارچی رو در رو شد و عقرب غول پیکری را فرستاد تا به شکارچی حمله ور شود. }
تصویر کواکب هفت گانه خوشه پروین که اعراب آن را ثریا و یونانیان پلیادس می نامند.
{پس از این مبارزه، آپولون به احترام عشق آرتمیس شکارچی مرده را در آسمان جای داد تا برای همیشه در تعقیب بیهوده پلیادها در آسمان باشد و به دنبالش صورت فلکی عقرب نیز در تعقیب خود اوست. اما در جای دیگر آمده است وقتی که آرتمیس بعدا متوجه میشود چه کاری انجام داده، بدن شکارچی را به شکل ستاره هایی در آورده و در آسمان می نهد. غم و اندوهی که آرتمیس احساس کرد توضیحی است بر این که چرا چهره ماه در شب آن قدر محزون به نظر می آید. }(کتاب اساطیر یونانی و صور فلکی نشز سبزان صفحات ۶۵ الی ۶۷)
نکته: در ریشه شناسی نام نینورتا خواندیم که ریشه در نام سومری rata (گوزن/شکار) داشت و خواندیم که پلیادها در داستان شکارچی در کمین گوزن بودند.ضمن اینکه گوزن حیوان محبوب آرتمیس است و آرتمیس خود عاشق اوریون (شکارچی).
تصویر ستاره های خوشه پروین
PELIADES_
{ پلیادها، هفت خواهر_ بودند که بمقام خدائی رسیده و صورت فلکی پروین را که عبارت از هفت ستاره بود تشکیل دادند. آنها دختران اطلس و pleione می باشند و «Taygete=تایجته»، «Electre=الکترا»، «Alcyone=آلسیونه»، «Asterope=آستروپ»، «Celaeno=سلیونو»، «Maia=میا»، و «Merope=مروپ» نام داشتند، بنا به روایت دیگری که «Callimaque=کالیماخوس» (شاعر یونانی قرن چهارم پیش از میلاد) در یکی از منظومه های خود نقل کرده و قسمتی از آن باقی است، پلیادها دختران یکی از ملکه های آمازون ها بوده و ایجاد دسته های رامشگر و ضیافتهای شبانه را به آنها نسبت می دادند. 😐
در این روایت، نام آنها به این ترتیب ذکر شده: Coccymo، Glaucia ، protis ، Parthenia ، Maia ،Stonychia ، Lampado و گاهی Calypso ، Dione را نیز جزء پلیادها بشمار آورده اند.
همه پلیادها با خدایان در آمیختند و فقط یکی از آنها یعنی Merope ، به همسری _Sisyphe در آمده و چون خود او از این عمل شرمنده بود ستارهٔ مخصوص او کم نور ترین ستاره های عقد پروین می باشد. }
تصویر خیالی پلیادها
{گذشته از این روایت (که آپولودور آنرا نقل کرده) داستانهای دیگری نیز در این باب رواج داشته، از آنجمله میگویند که بانیان شهری که بعدهاTrezene ، Hyperes، و Anthas خوانده شد، پسران پوزئیدون و سلائنو دانسته اند.
چنانکه معروف است روزی که پلیادها با مادر خود، پلیونه، در بئوسی بودند، با orion، شکارچی خطرناک آن حدود روبرو شدند، و اوریون گرفتار عشق آنها شد. اوریون پنج سال تمام در تعقیب آنها بود ولی عاقبت آنها بصورت کبوتر در آمدند. زئوس که از سرنوشت آنها متأثر شده بود، آنها را بشکل ستارگانی درآورد ولی بقول دیگر هنگامی که زئوس، پدر آنها اطلس را بنگاهداری آسمان روی شانه های خود، محکوم کرد، پلیادها از شدت تأثیر تغییر شکل داده 👈صورت ستارگان را بخود گرفتند و بعقیده برخی، پلیادها، با پنج خواهر دیگر خود، یعنی Hyadeها، پس از آنکه برادرشان Hyas بوسیلهٔ ماری کشته شد، به ستارگانی تبدیل شدند.
هنگام سقوط تروا، الکترا، یکی از پلیادها که سلاطین تروا از نسل او بودند، از شدت نومیدی، از خواهران خود جدا شد و بشکل ستارهٔ دنباله داری در آسمان جای گرفت. }(کتاب فرهنگ اساطیر یونان و رُم صفحات ۷۴۷ و ۷۴۸)
منبع: eitaa.com/soltannasir